Friday, March 31, 2006

2nd open letter to U.N. Human Rights committee for investigation of Illegal arrests

2nd open letter to U.N. Human Rights committee for investigation of Illegal arrests

23 Feb 2003

MR. Lui Zhovante

The chief U.N. investigation committee forIran

We, under signed, several Iranian human rights groups, residence out of Iran, condemning the unethical execution of Mr. Sasan Al Kanan in Sannadaj city, Kurdestean, (accused of hosting two members of an outlaw organization, Komele) and arrest of Mr. Mohsen Sazgara on Feb 19, 03 (He is at hunger strike to object his illegal arrest) and transferring some conscious prisoners such as Mr. Ali Afshari (according to his father statement) to some places to avoid their contacts with the investigation group. All these actions have occurred when you are in Iran. We do expect you clearly ask the judicial authorities to answer such violation of human rights immediately.

The ignorance of Islamic republic regime in the period of times you and your committee are in Iran to Investigate proves that if they had accepted the committee, it is because the government has been under so much pressure from other countries such as E.U. to improve human rights conditions in Iran. Committing the violations shows the regime is not going to change their systematic human rights violations.

Your silence regarding the abuses will give green light to the regime to execute more prisoners (consciousness and regular) and continuation of human right abuses.




Defense Committee for Human right In Iran_ Montreal, CA
The group human right activist for Iran-Toronto, CA urat81@hotmail.com




ويژه يادمان سعيد سلطانپور

ويژه يادمان سعيد سلطانپور
روزنامه ي فرانسوي لوموند چند ماه پس از اعدام سعيد سلطان پور, مطلب زير را در شماره ي ۲١ و ۲۲ فوريه ١٩٨۲ خود منتشر كرد
قتل شاعر سعيد سلطان پور
نه در ايران و نه در خارج آن, هيچ روزنامه اي قتل شاعر سعيد سلطان پور را منعكس نكرد. وي يك نمايشنامه نويس, فعال انقلابي و عضو هيئت اجرائي كانون نويسندگان ايران و يكي از چهره هاي بزرگ ادبيات مدرن بود. سعيد سلطان پور آموزگار دبيرستان بود و هر چند سال ها در سياه چال هاي شاه زنداني گشت, اما بار ديگر وي را در سپتامبر ١٩٨٠ «تصفيه» كردند. وي با مادر سالخورده اش كه معلمي بازنشسته بود, زندگي مي كرد.
سعيد مي خواست در يك پنجشنبه ي بهاري, روز ١۶ آوريل ١٩٨١, ازدواج كند. قرار بود كه جشن عروسي ساده و در خانه اي باشد كه نمونه اش در حومه ي تهران بسيار است. همه چيز عادي پيش مي رفت؛ چند مهمان, چندين كودك, مادر پير و خوشحال سعيد و سال ها زنداني كه او پشت سر گذارده بود. در ميان همهمه و ترانه هاي جشن عروسي ناگهان مردي وارد شد و خواست كه سعيد را به وي معرفي كنند. مرد سپس بازوي سعيد را گرفت و كوشيد او را بيرون بكشد. سعيد مقاومت كرد. آن گاه مرد اسلحه كشيد و سعيد را وادار به اطاعت نمود. مرد مسلح يك حكم جلب از سوي كميته مركزي نشان داد كه در آن دستگيري «سعيد و رفقايش» به اتهام «قاچاق ارز» آمده بود. در اين هنگام چندين «كميته چي» مسلح به تفنگ و مسلسل وارد شدند. پس از اصرار مهمانان, كميته چي ها پذيرفتند تا سه ساعت به «مجرم» وقت بدهند. جشن عروسي با اضطراب دنبال شد. مردان مسلح بيش از پيش ناشكيبا به نظر مي رسيدند. خانه كاملا در محاصره قرار داشت و پاسداران مسلح ديگري بر بام هاي همسايه ها قرار گرفته بودند. مذاكرات جديدي در گرفت. لحن مردان مسلح تند شد و چند تير هوايي شليك گرديد. سرانجام سعيد پذيرفت كه با آنان برود اما به شرطي اين كه پياده بروند و همسرش هم بيايد. نو عروس و نوداماد, دست در دست هم ديگر, پياده روي شبانه و شگفت انگيز خود را آغاز كردند و مهمانان هم به دنبال آنان روانه شدند. اما كميته چي ها سعي كردند تا نگذارند مهمانان نيز بيايند. دوباره صداي چند شليك شنيده شد. ناگهان اهالي تمام محله به خيابان ريختند. كميته چي ها در اين هنگام با مشت و قنداق تفنگ ضرباتي به عروس و داماد زدند تا آنان را وادار به سوار شدن در خودرو كنند.
خبر دستگيري صبح روز بعد در شهر پيچيد, اما مطبوعات هيچ چيز منعكس نكردند. خانواده سعيد و كانون نويسندگان اقدامات اداري متداول را آغاز كردند و زوج جوان را خستگي ناپذير همراهي نمودند. هيچ گونه واكنش رسمي وجود نداشت, مگر اظهار تعجب هاشمي رفسنجاني, رئيس مجلس, از سيل نامه ها و تلگرام هاي اعتراضي رسيده از سراسر جهان در مورد كسي كه وي «يك شاعر ناشناس» توصيف نمود.
پس از گذشت چندين هفته, به سعيد اجازه ملاقات داده شد. مادرش لباس و دارو برايش آورد. خود سعيد موفق به ارسال پيامي با اين مضمون شد: «پس از نزديك به دو ماه بازداشت, حكم جلب جديدي صادر كرده اند و مي گويند اولي قلابي بوده است. ديگر نمي گويند كه من ارز قاچاق كرده ام و در حكم جديد جرم مرا فعاليت در سازمان فدائيان خلق (اقليت) مطرح كرده اند.» سعيد از كانون نويسندگان خواست تا شكايتي را به نام او عليه توقيف و تجاوز به محل سكونت تسليم كند.
كانون نويسندگان در حال تهيه شكايت نامه بود كه ناگهان خبر انفجار دفتر حزب جمهوري اسلامي در روز ۲٨ ژوئن منتشر شد. در اين انفجار بهشتي و بيش از ١٣٠ تن از مقامات رژيم كشته شدند. دوشنبه ي پس از آن بخش فارسي راديو بي. بي. سي. اعلام كرد كه چهار مخالف و از جمله سعيد سلطان پور اعدام شدند. هنگامي كه برادر سعيد به سردخانه رفت تا جسد شاعر مقتول را بگيرد, مادرشان هنوز خواب بود. جسد سعيد در ميان اجساد همراهاني بود كه در آخرين لحظات با هم بودند و عبارت بودند از چند دانش آموز, چند دانشجو, چند كارگر و چند عضو مجاهدين خلق. متوسط سن اعدام شدگان ١۵ تا ١۶ ساله بود.
وقتي كه ماموران سعيد را دستگير كردند, وي گفت: «عروسي ما مثل عروسي خونين لوركا است.» نام قربانيان فاشيسم طبيعتا در ايران خميني به اذهان مي آيد.
قتل سعيد و رفقايش فصل جديدي در سركوب گشود. از آن پس تمام ركوردهاي وحشي گري شكسته شد: اعدام زنان باردار, كودكان زير ١۵ سال, پيران بالاي ۶۵ سال, شكنجه ي ددمنشانه ي زندانيان و تجاوز به دختران جوان.

ويزا ندادن كشورهاي غربي به فعالين سياسي ايران نشانه جيست ؟ عمار ملكي



ويزا ندادن کشورهای غربی به فعالين سياسی ايران نشانه چيست؟
عمار ملکی
ammarmaleki@yahoo.com

اينروزها به نظر مي رسد که کشورهاي غربي بر سر بحران هسته اي جمهوری اسلامی، اين حکومت را تحت فشار گذاشته اند که دست از برنامه هاي هسته اي خود بردارد تا مجازاتهاي اقتصادي که خود غربي ها و به خصوص اروپايي ها متقابلا از آن ضرر خواهند ديد را در مورد ايران اعمال نکنند. از ديگر سو حکومتهاي غربي مدام ادعا مي کنند که مساله حقوق بشر و دموکراسي در ايران يکي ديگر از مسايلي است که آنها همواره در مذاکرات با دولت جمهوري اسلامي مد نظر دارند و به آن توجه مي کنند و در پيگيري آن توسط حکومت ايران اصرار مي ورزند.
حال با اين اوصاف، شنيدن خبر ويزا ندادن کشورهاي آلمان و کانادا که از منتقدان ايران در غرب بدليل رعايت نشدن حقوق بشر و روال انتخابات دموکراتيک در ايران هستند ، به آقايان مهندس عزت الله سحابي و دکتر محمد ملکي، دو فعال سياسي منتقد و مخالف شناخته شده در ايران، در ماههاي اخير و در فاصله زماني نزديک به هم، بار ديگر نشانه اي نا اميد کننده از مناسبات حاکم در جهان سياست را ارايه مي دهد.
از آنجا که دليل قانوني عدم صدور ويزا از طرف کشورهاي غربي، شامل مواردي مشخص است، فقط دليل نگراني عدم بازگشت از کشورهای مزبور، مي تواند جهت رد کردن درخواست ويزای اين اشخاص در نظر گرفته شده باشد، مگر آنکه دستورات خاص و ذکر نشده در موارد قانوني مشخص، از صدور ويزا براي ايشان ممانعت بعمل آورده باشد.
اگر از تحليل هاي مبتني بر زد و بند هاي پنهاني مابين دولت هاي غربي و حکومت ايران در مواجهه با اين چنين رويدادی صرفنظر کنيم، فرض شبهه عدم بازگشت اين دو فعال سياسي که هر دو در دهه هشتم عمر خويش بسر مي برند و در سخت ترين سالهاي فعاليت سياسي در ايران با تحمل شکنجه و زندان، ماندن و مبارزه در کشور را به رفتن از آن ترجيح داده اند، از طرف سفارتخانه هاي کشورهاي آلمان و کانادا بسيار مضحک به نظر مي آيد. از سوي ديگر با فرض محال اينکه هر دو اين افراد قصد ماندن و عدم بازگشت از کشورهاي فوق الذکر را داشته باشند، باز هم بايد موجب امتنان و خوشوقتي اين کشورها در ميزباني از مخالفان و منتقدان مسالمت آميز حکومت جمهوري اسلامي ايران گردد، زيرا که به طور واضح و بنا بر اظهار خود اين کشورها حقوق اين مخالفان و فعالان سياسي مانند آنها در ايران شديدا نقض شده و مي شود و در نتيجه کشورهاي مذکور که مدعي حمايت از حقوق بشر و فعاليتهاي دموکراتيک و آزاديخواهانه در ايران مي باشند، بايد از حضور اين افراد در کشورشان استقبال نمايند.
ذکر اين نکته نيز ضروري است که دليل آوردنِ عدم اطلاع و شناخت سفارتخانه هاي کشورهاي غربي در ايران، از فعالان سياسيِ تا اين حد شناخته شده نيز عذري بدتر از گناه براي اين دولتها مي باشد، زيرا در حاليکه اين روزها تمامي حساسيت مقامات دولتي و رسانه هاي غربي بر روي ايران و بحرانهاي مختلف مرتبط با آن مانند مسايل هسته اي ، مسايل حقوق بشر و … قرار دارد، بي اطلاعي سفارتخانه هاي اين کشورها از مسايل و مبارزات سياسي داخل ايران و فعالان سياسي بارز آن، نشانه اي از صرف اهميت منافع اقتصادي اين کشورها در ايران و شعاري بودن ادعاهاي مطروحه درباره مسايل حقوق بشر و دموکراسي توسط آنان مي باشد.
به هر حال اين رويداد و موارد مشابه بايد مورد توجه فعالين حقوق بشر در اروپا و آمريکا و مهمتر از آن افکار عمومي اروپا و کانادا قرار گيرد و براي يکبار ديگر و هزارمين بار اين نکته به دولتمردان غربي گوشزد شود که تا زمانيکه کانون توجه واقعي و فشارهاي بين المللي بر مسايل حقوق بشر و استقرار دموکراسي و توجه ويژه به فعالان سياسي داخل ايران و حمايت معنوي از حقوق سياسي و مبارزاتي آنها در برابر حکومت ايران قرار نگيرد، رسيدن به خواسته ها و منافع آنها اگر چه در کوتاه مدت ممکن است با معاملات پنهاني تامين گردد، ليکن در دراز مدت به تهديدي ديگر براي آنان تبديل مي شود و موجب بدبينی بيش از پيش افکار عمومی اين کشور به آنها خواهد گرديد.

Tuesday, March 28, 2006

داستان حيلاس دز زندان ابو غريب

داستان حيلاس در زندان ابوقريب بغداد
تهيه کننده: حميد داديزاده
نيکولاس برانفور، گزارشگر روزنامه کريسچين ساينس مانيتور در تاريخ 21 مارس مينويسد "هدف معماران حمله به عراق در قالب کلامی اين بود که با بر چيده شدن
رژيم صدام و اسلامگرائی افراطی دوره شکوفائی ارزشهای دموکراسی آغاز شده و جامعه استبدادی جای خود را به دمکراسی خواهد داد. حال آن که سه سال بعد از سکوت صدام تنشها و کشتارها ادامه دارد." بهتر است که از قالب بيانيه ها و اطلاعيه های رسمی سياسی بيرون آمده، به خيابانها و خانه ها برويم. و شکوفائی دموکراسی حاصله از نيروهای ائتلاف به رهبری آمريکا را در مهمترين دستگاه عدالت يعنی سيستم قضائی جستجو کنيم. سيستمی که زندانهای عراق و دادگاهها را زير کنترل دارد و در داخل خاک خود آمريکا نيز ميزبان يک ميليون و هفتصد هزار نفر زندانی رسمی است.زندان ابوغريب را شنيده ايد. اگر نه، به اين عکسها که خود افسران و نگهبانان امريکائی برداشته اند بنگريد.اين زندان هنوز، که ماه مارس 2006 است، در عراق زير نظر مستقيم ارتش آمريکا اداره می شود. (تلاش می شود درب اين زندان را ببندند تا بلکه بتوانند از ذهن و خاطرات مردم عراق و وجدانهای آزادگان جهان تصاوير تکان دهنده از برخوردهای غيربشری با زندانيان عراقی را بزدايند. اما اگر به نوشته روزنامه نگاران مسئول، صدام حدود 4 هزار نفر را در اين زندان اعدام کرد، اعمال نيروهای مدعی آزادی و نجات عراق در گزارشات تفضيلی تاگوبا و ديگران هزاران مورد نقض خشن حقوق بشر و کشتار اسيران را در کارنامه نيروهای ائتلاف به رهبری آمريکا و انگليس ثبت کرده است) نيروهائی که با شعار آزادی مردم عراق از دست صدام و نابودی سلاحهای کشتار جمعی به اشغال اين کشور دست زدند، هر چند که نشانی از سلاحهای آتمی نيافتند و شو محاکمه صدام شهره عام و خاص گرديد اما در زندان ابوقريب مخالفان نيروهای ائتلاف را همچنان به بند کشيده اند. در اين سه سال آمريکا نتوانست به جهانيان وجود سلاحهای کشتار جمعی در عراق را اثبات کند، و از سوئی مخالفت مردم آن کشور با اشغالگران هر روز شکل حادتری پيدا کرد. در روند اين اشغال نظامی مقاومتها در برابر اشغالگران تشديد شد و در نتيجه ارتش آمريکا زندانهای عراق را بازسازی نمود. زندان ابو قريب مرکز بازجوئی و شکنجه زندانيان عراقی شد و برخی از اسناد و مدارک در مورد رسوائيهای ارتش امريکا در ابوقريب منتشر شدند. حيلاس از اين زندان آزاد شده و آن چه را که زندانبانان آمريکايی و نمايندگان آقای رامسفلد بر سر او آورده اند، در بيانيه ای پس از قسم خوردن در حضور حقوق دانان اين چنين بيان ميکند.من سعی ميکنم روح سخنان حيلاس را عينا ترجمه کنم و به متن اصلی وفادار بمانم، ضمنا برخی جملات متن ممکن است برای خوانندگان مطلوب نباشد و از نظر اخلاق عامه مردود باشد. بنابر اين از نظر رسائی متن فارسی هم ممکن است اين شيوه ترجمه خللی بر رسائی زبان وارد کند که خواننده حرفه ای متوجه آن خواهد شد.به نام خداقسم می خورم هر چه که شهادت می دهم و هر چه که بر زبان می آورم حقيقت باشد. من اينها را نميگويم تا سود مادی به دست آورم و زير فشار هم گذاشته نشده ام که اينکار را بکنم. (2)"اول، می خواهم در باره آن چه که در ابوغريب برای من اتفاق افتاد صحبت کنم. آن چيزی که قبلن در زندان بودم صحبت نخواهم کرد، اما خيلی بد بود."آنها همه لباسهای مرا کندند، حتی لباسهای زير مرا. آنها به من لباس زير زنانه دادند که به رنگ گل رز بود با گلهای راه راه روی آن. آنها يک سرپوش به سر ما گذاشتند (کيسه شن). يکی از آنها زيرگوشی به من گفت "امروز من می خواهم به تو تجاوز بکنم"."وقتی آنها مرا به سلول بردند، مترجمم ابو حميد، همراه يک سرباز آمريکايی آمد. درجه او سرگروهبان بود. او مرا فاگت" صدا ميکرد. چون من لباس زير زنانه به تن داشتم.مرحله انتقال از کمپ به اين سلول همه اش همراه با کتک کاری بود اما هنوز سرپوشها بالای سرمان بود. بنا بر اين ما صورت آنها را نمی ديديم. و آنها مرا مجبور ميکردند که اين لباس زير زنانه رابرای 51 روز بپوشم. و بيشتر روزها لباسی غير از ان نداشتم."من با تنبيهات خيلی خشنی روبرو شدم. آنها دستهای مرا با دست بندهای آهنی به فلز پنجره بسته بودند طوری که پاهای من از زمين کنده شده بود. من برای حدود 5 ساعت همين طور آويزان مانده بودم. سپس آنها همه لباسهای مرا در آوردند، لباسهای زنانه را هم کندند و آنها را از سرم آويزان نمودند. بعد از آزاد شدن از پنجره مرا به تخت خوابم بستند تا صبح. قرينر(Gariner) و دو سرباز ديگر از هر کاری که آنهابه من می کردند عکس بر می داشتند. نميدانم وقتی که من از حال رفتم بعد از يک ساعت، باز هم عکس می گرفتند يا نه. آنها به ما غذا نمی دادند برای يک شبانه روز. اما سپس فقط يک تکه غذای اضطراری به ما دادند.اما از چيزهائی که ديدم صحبت کنم.آنها سه زندانی را آوردند، که کاملن لخت بودند. آنها آن سه نفر را به هم دست بند زده بودند طوری که يکی به ديگری قفل شده بود. من ديدم سربازان آمريکائی با فوتبال آنها را ميزدند و آنها عکس بر می داشتند. من ديدم {آقاي} قرينر خيلی محکم به صورت يکی از زندانيها ميزد، درست زمانی که زندانی از در آوردن لباسش امتناع ميکرد و شنيدم که زندانی التماس ميکرد که کمکش کنند. همچنين سربازان امريکائی به آنها گفتند که که مثل افراد همجنس باز (همو سکسوئل) به همديگر تجاوز بکنند. همچنين سربازان زن عکس بر ميداشتند. آنها دستور دادند که چار دست و پا راه بروند، در حالی که به يکديگر دست بند شده بودند.من ديدم اقای (نام حذف شده است) به بچه خردسالی تجاوز ميکرد. سن بچه حدود 15 تا 18 سال بود. بچه خيلی بد جوری اذيت می شد آنها همه درها را با نايلونهائی پوشانده بودند .زمانی که صدای جيغ و داد شنيدم، از در بالا کشيدم خودم را، چرا که بالای در پوشانده نشده بود ، من ديدم «نام حذف شده» کسی که يونيفورم نظامی پوشيده بود آلت خود را به باسن پسر بچه وارد ميکرد.من نميتوانستم صورت بچه را ببينم چون صورت او به طرف جلو در نبود. و سرباز زن داشت عکس ميگرفت.من در سلول در طرف چپ ... بودم. آنها دوباره تمام درها را با نايلونها پوشانده بودند و دستيار او به دستان يک زندانی دست بند ميزد. در اطاق شماره يک. او يک شهروند عراقی بود. آنها او را به رختخواب بستند و نور فسفريک به ماتحت او داخل ميکردند او فرياد می کشيد و از خدا کمک می خواست. اين يک زندانی خيلی تنبيه شد من شنيدم که او فرياد می کشيد. اما سربازان ماها را قدغن کرده بودند که نزديک درها بايستيم، وقتی که آنها اين کارها را ميکردند." ماه رمضان بود، حوالی ساعت 12 نصف شب. وقتی که ديدم آنها اين عمل را در حق آن مرد انجام می دادند و سرباز زن هم عکس می گرفت. بيش از يکبار ديدم که آنها در داخل بشکه آب می ايستادند که وارونه بود و آنها کاملا لخت بودند و بر سرهاشان صندلی حمل ميکردند و زير بادبزنهای سالن ايستاده بودند پشت ديوارهای چوبی و همچنين در حمام. (متن ناقص)در موردی يک زندانی عراقی را لخت کردند، سپس بدن او را محکم به زمين بستند، اسم "شيت بوي" يا پسر نجس به او نام دادند و آن گاه دهان و همه جای بدن او را با مدفوع انسان آغشته کردند و عکس آن در معرض ديد جهانيان است. در گزارشی که به دفتر مامور ويژه، به نام زيگموند رسيده و اسناد به صورت دی وی دی تهيه شده اين اقلام به چشم می خورد:1325 تصوير از شکنجه بازداشتی های مظنون عراقي، 93 سند ويديوئی از بدرفتاری با زندانيان، 660 تصوير پورنوگرافيک بزرگسالان، 546 تصوير از عکسهای عراقيهای بازداشتی که مرده اند، 29 مورد تصوير سربازان که ارتکاب به اعمال برانگيزاننده جنسی می کنند، 37 مورد از حمله و بدرفتاری سگهای آموزش ديده عليه زندانيان . 125 تصوير که در بر گيرنده اقدامات پرسش بر انگيز بوده است.بايد گفته شود که اين سيستم برخورد با زندانيان در کل مراحل عملياتی ارتش آمريکا در چهار گوشه جهان امری رايج است. گزارش مستند و فراگير منتشر شده در "ويکی پديا" عملکرد ارتش امريکا در بازداشتگاه باقرام در افغانستان را بر ملا می کند. در اين گزارش آمده است: "دو زندانی در دسامبر 2002 مورد شکنجه قرار می گيرند و زير ضربه های افسران امريکائی جان می دهند. محل نگهداری آنها پشت دفتر زندان بوده است.انها را از موهايشان از سقف آويزان کرده بودند و طوری شکنجه شده بودند که طبق گزارشاتی که به روزنامه بالتيمور سان نشد پيدا کرد، اگر زنده می ماندند بايستی پاهاشان قطع می شد".اکنون روشن شده است که طبق گزارش ويکو پديا اين بدرفتاريها فقط کار سربازان دون رتبه نبوده بلکه به استناد «پانل مرورکننده عمليات بازجويان» دستور العمل بازجوئی با جزئيات آن توسط ژنرال ها و فرماندهان نظامی و نيز غير نظامی صادر شده است. برای نمونه ژنرال ريکاردو سانچز خودش دستورالعمل بازجوئی را در همگامی با مسئولين کنگره آمريکا صادر می کرده است.ويکوپديا(6) می نويسد استانداردهای کنوانسيون ژنو در اين رهگذر کارکرد نداشته است. طبق استاندارد ژنو ،"هر گونه عملی که از آن طريق درد شديد يا رنج، چه بدنی يا مغزی به فرد ی اعمال شود جهت اهدافی از قبيل کسب اطلاعات، اعتراف و يا تنبيه کسی که مظنون به ارتکاب به جرم است يا مرتکب جرمی شده است؛ يا هر گونه ارعاب يا ترساندن مجاز نيست". گزارش فوق يک مورد بدرفتاری را چنين می نويسد.يک زندانی که دچار اختلال عصبی شده بود دور گردنش يک طناب بسته و او را در بازداشتگاه به نام حيوان شکنجه نام داده بودند.زندان ابو قريب با سياستهای اطلاعاتی سازمان سيا و افسران امنيتی اين سازمان اداره می شد. نويسنده مجله معتبر نيويورکر در شماره ماه 10-05-2004 در مقاله ای تحت عنوان "سربازان آمريکائی عراقی ها را مورد شديدترين شکنجه ها قرار دادند ، می نويسد: سياست مسئولين امنيتی اين چنين بوده که برای اينکه عربها را مورد اهانت قرار دهيم، و وادارشان کنيم حرف بزنند، بهترين راه آن است که مجبورشان کنيم لخت بگردند. طبق اطلاعات به دست آمده ماموران اطلاعاتی و افسران سيا و نظاميان از اين روش بسيار خرسند بوده و به کرات خطاب به افسران زندان ابو قريب گفته اند که"کارتان عالی بوده است".فردريک که در بازجوئی ها شرکت داشته بارها اشاره ميکند که مسئوليت همه مصاحبه ها و برخوردها در ابوقريب با افسران عاليرتبه سيا بوده است.او می نويسد يک زندانی عراقی که تحت کنترل سيا بوده برای بازجوئی به ابوقريب آورده می شود.و ادامه می دهد "آنها اين زندانی را آن قدر بد جوری بازجوئی کردند که زندانی از حال به اغما رفت.آنها جسد او را داخل يک کيسه گذاشتند و آنرا با يخ بسته بندی کردند (برای 24 ساعت) روز بعد افراد پارامديک يا اورژانس آمدند جسد را در يک استرچريا برانکادر گذاشتند و بر روی بازوی او نوشتند fake iv سپس او را بردند.جسد اين زندانی عراقی هرگز وارد سيستم کنترل زندانيها نشد و در نتيجه هرگز شماره ای هم نداشت.به نوشته سيمور م.هرش در مجله نيويورکر روش شکنجه عراقيها نوعی تحقير فرهنگی و دينی نيز ميباشد.:اين قبيل اقدامات ضد بشری در هر فرهنگی غير قابل قبول است. به ويژه در جهان عرب و دين اسلام همجنسبازی بر خلاف اصول اسلامی است و نوعی شکستن شخصيت انسانهاست. برنارد هيکل، استاد مطالعات خاور ميانه در دانشگاه نيو يورک) 5( نيز اين اقدام شنيع افسران امريکائی را تقبيح کرده می نويسد،:تلنبار کردن عراقيها روی يک ديگر و مجبور کردن آنها به خود ارضائی جنسی و لخت چرخاندن آنها شکلی از شکنجه است".در دادگاهی که در تاريخ نه آوريل در بررسی اقدامات گروهبان فردريک در عراق برگزار شد شخصی به نام- متيو ويزدم- به دادگاه چنين گفت: وقتی که من و سربازان ديگر 7 بازداشتی عراقی را تحويل زندان ابو قريب داديم من به چشم خود ديدم که دو زندانی لخت انجا بودند، يکی از آنها داشت خود ارضائی ميکرد در حالی که زندانی ديگر زانو زده و دهانش باز بود". مطالعه صدها صفحه و دهها سند از عملکرد سيستم قضائی امريکا در حق زندانيانی که هنوز جرمشان اثبات نشده و حتی برخی فقط به عنوان مظنون در زندان بودند هر انسانی را حيرت زده می کند.داستان زندان ابوقريب عليرغم سانسور سنگين خبری که آمريکا به بهانه مبارزه با تروريسم بر عملکرد رسانه ها و مطبوعاتيان اعمال می کند، مرزهای عراق را در نورديد. تضييغ خشن حقوق بشر با شکنجه های شنيع افسران آمريکائی پرده از چهره ماهيت دموکراسی امريکائی در عراق بر داشت و فعالان حقوق بشر را بر آن داشت که نسبت به رفتار بيرحمانه نظاميان امريکائی با زندانيان به مطالعه و پژوهش برخيزند.زندان ابو قريب شکل خاور ميانه ای زندان کوانتانامو لقب گرفت.دامنه شکنجه زندانيان عراقی به شيوه های غير انسانی توجه مدافعين واقعی حقوق بشر را به و ضعيت شکنجه در زندانهای داخل خاک آمريکا معطوف کرد. سازمان عفو بين الملل نيز اين بار جرئت کرده سری به زندانهای "فوق امنيتي" در داخل خاک امريکا بزند. اينک گوشه هائی از گزارش سالانه غفو بين الملل را می خوانيد. (3)شکنجه و بدرفتاری و سوء استفاده در زاندانها و بازداشگاههای آمريکاايالات متحده کنوانسيون يا قرارداد سازمان ملل در منع «شکنجه و ديگر رفتار حيوانی و غير انسانی يا رفتار و تنبيه نادرست» را امضا کرده است. با اين حال زندانيان در محبس ها و زندانهای سراسر امريکا مدام شکنجه می شوند و مورد بدرفتاری قرار ميگيرند.در خاک امريکا بيش ار 1700000 (يک ميليون و هفتسد هزار نفر) در زندانها و بازداشت گاها به سر ميبرند.نصف همه اين زندانيها امريکائيهای آفريقائی تبار هستند و بيش از 60 در صد زندانيان را افراد منتسب به اقليتها و اتنيکها تشکيل می دهد.حدود بيست هزار نفر زندانی زير 18 ساله در زندانهای امريکا به سر می برند. از سال 1980 تعداد افراد در زندانها بيش از سه برابر شده است. حتی کميت زنان زندانی در اين سالها خيلی بيشتر اضافه شده است. خشونت در زندانهای آمريکا حالت مستمر و دائمی دارد. ازدحام زندانيان و کمبود کارمندان اين معضل را شديدتر هم کرده است.گزارشاتی وجود دارد که خبر از خشونت بدني، تجاوز جنسی عليه زندانيان می دهد. افسران زندانها در امريکا بدرفتاريهائی نظير تنبيهات شديد بويژه در زندانهای مناطق دور افتاده اعمال می کنند.گزارشان فراوانی از سوء اسفاده جنسی عليه زندانيان زن توسط افسران زندانبان و نگهبانان مرد به دست می رسد که مباين با استانداردهای بين المللی است، اقدامات نادرستی که به صورت معمولی و روتين صورت ميگيرد.تعداد هر روز فزايند ه ای از زندانيان زير 18 سال در زندانها با بزرگسالان نگه داشته می شوذ، که انها در معرض سوء استفاده قرار دارند.در سال 1995، استفاده از زنجير برای اولين بار در 30 سال گذشته به وقوع پيوست.به هر حال به زنجير بستن زندانيان يک حرکت ادامه داری در سيستم تنبيهی آمريکا شده است.زندانيان را هنگام جا بجايی به زنجير می کشند بدون توجه به اين که زندانی خطر آفرين باشد يا نه. ازنان حامله هنگام انتقال به بيمارستان با زنجير از ناحيه مچ دست وقوزک پا و کمر بسته می شوند بی آن که توجه شود که ممکن است آنها بيفتند و خطرات جدی بار آورده شود.در سالهای اخير ابزار چديدی طراحی شده تا زندانيان را کنترل کرده و ناتوان سازند.استفاده از اين تکنولوژی در عمل نتايج وحشتناکی داشته و سبب بروز آثار کشنده و ضد انسانی بوده است. در سال 1997 مايکل والنت در زندان يوتا پس از اينکه مدت 16 ساعت مدام که با زنجير به يک صندلی فشار زنجير شده بود جان داد. زندانبانان يک سوراخ در صندلی کنده بودند تا زندانی بتواند خودش را تخليه کند و ادرار نمايد. هر جند که در اين زندان از اين ابزار شکنجه ديگر استفاده نشده، اما در سراسر آمريکا در زندانها از اين ابزار سود می جويند. در برخی از زندانها عمدا اين ابزار را به کار می بندند تا تنبيهات وحشيانه تر اعمال کنند.ساير وسايل فشار از قبيل اسپری شيميائی و شوک برقی به طور مدام به کار گرفته می شود. با وجود اينکه برخی از اين ابزارها ايمنی ندارد، با اين حال برای مثال کمربندهای شوک برقی به طور فراوانی استفاده می شود. با فشار دادن يک دگمه جريان قوی الکتريسيته از بدن زندانی عبور ميکند، و سبب درد بغايت شديد و ناتوانی و بی هوشی سريع می گردد.هر چند که آمريکا از هنگام اعلام استقلال علاقه به حقوق بشر را بارها در اعلاميه هايش تاييد کرده، اما در عالم واقعيات شرايط دگرگونه است. برای مثال برای فقيران، برای اهالی آمريکای لاتين، سياه پوستان و ديگر اقليتها عدالت و برابری معمولا انکار می گردد. و حق زندگی و آزادی آنها مکررا مورد سوء اسفاده قرار ميگيرد.خشونت و وحشيت پليس آمريکا به يک رويداد رو.زانه فرا روئيده است. بدرفتاری با زندانيان و شکنجه آنها تکرار می گردد.زندانيان محکوم شده بعد از محاکمه های غير عادلانه اعدام می شوند. مقامات ايالات متحده امريکا قادر نبوده اند که ننگ زير پا گذاشتن حقوق بشر را از دامن خود پاک کنند.در بيانيه های رسمی دولتی مسئولين امريکائی بر قوانين بين الملل، حقوق بشر و ارزشهای دموکراسی معمولا پای می فشارند. اما ايالات متحده همواره از اين که پرونده و اسناد مربوط به حقوق بشر او مورد مداقه و بازرسی توسط محافل مستقل جهانی قرار گيرد، استنکاف ورزيده است. آمريکا در انتقاد از دشمنان خويش در عدم رعايت حقوق بشر خيلی چابک و تيز عمل کرده اما هرگر علاقمند نبوده است که تضييع حقوق بشر را در داخل امريکا و يا متحدانش بازگو نمايد."عفو بين الملل از همه انسانهای آزاده می خواهد که صدای خود را بلند کنند، به ارزشهای انسانی در عمل وفادار مانده و به افشای خشونت پليسی و شکنجه زندانيان سياسی در همه کشورها بپردازند.سازمان عفو بين الملل در طی نامه ای به جورج دبليو بوش، شکنجه های اعمال شده را "جنايات جنگي" خوانده و خواستار بررسی دقيق و فوری شده است. نامه می افزايد" تلاشها و درخواستهای اين سازمان تا کنون بی پاسخ مانده، و مقامات امنيتی امريکا اجازه ورود به زندانهای عراق را به نمايندگان عفو بين الملل نداده اند."(7)گزارش 54 صفحه ای "تاقوبا" نيز به عيان نشان می دهد که اقدامات ارتش امريکا و سيتم قضائی آن در آزار، شکنجه، و بی حرمتی به ارزشهای انسانی آنها در ريف جنايات جنگی قرار می گيرد.برای مطالعه فهرست کامل اقدامات غير انسانی زندانبانان امريکائی در زندانهای ابو قريب عراق، باقرام و قندهار افغانستان و نيز زندان کوانتاناما در خاک کوبا به گزارش تاگوبا و نيز نامه باز عفو بين الملل در تاريخ 05-07-2004 مراجعه کنيد.به هر حال تروريسم و دامن زدن به اقدامات خشن در هر لباسی زشت و ناپسند است، اما مردم جهان هنوز به سبب کنترل اطلاعات و سانسور سنگين رسانه ها هنوز نتوانسته اند عمق فاجعه را در مورد نقض حقوق بشر در عراق درک کنند و هنوز خود مردم امريکا نيز به سبب ممنوعيت انتشار گزارشات عراق در آنجا در بی خبری به سر می برند.منابع مورد استفاده:1-بيلانفورد تيکولاس، کريسچين ساينس مانيتور، بيروت لبنان2-ابو قريب-آمريکائيها زندانيان را شکنجه کرده و به آنها تجاوز ميکنند.US Soldiers Rape and Torture Prisoners, By Greg Szymanskyنويسنده، گرق سزيمانسکي3--عفو بين الملل، گزارشی در مورد تضييع حقوق بشر در زندانهای آمريکاآدرس اينترنتي:Internet address: www.rightsforall.amnesty.org4--شکنجه در ابو قريب، مجله نيو يورکر،شماره 10-5-2004به فلم سيمور هرش5-همان منبع4-نقل قول هرش از استاد دانشگاه نيو يورک6-دايره المعارف آزاد ،شکنجه و آزار زندانيان در ابو قريب-Abu Ghraib torture and prisoner abuseFrom Wikipedia, the free encyclopedia7-نامه عفو بين الملل به بوش.جنايات جنگی در ابو قريب، ، ايالات متحده امريکا، الگوئی از سبعيت و و حشيتUSA: Pattern of brutality and cruelty -- war crimes at Abu Ghraib

Sunday, March 19, 2006

بيست و يك مارچ روز جهاني مبارزه با نژاد پرستي


بيست و يكم
21 مارچ برابر با اول فروردين روز جهاني مبارزه بر عليه نژاد پرستي گرامي باد
بني آدم اعضاي يكديگرند كه در آفرينش زيكديگرند
چو عضوي بدر د آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار

روز 21 مارچ پليس رژيم نژاد پرست آفريقاي جنوبي به سوي كارگران سياه پوستي كه برعليه “‌كتابچه قانون “‌ تظاهرات كرده بودند ، شليك كرد و باعث كشته شدن 67 نفر و زخمي شدن 186 نفر از كارگران شد . “ كتابچه قانون “ كتابي بود كه همه سياه پوستان بايستي با خود حمل ميكردند تا بدانند از چه شيري بايد آب بخورند ،‌سوار چه اتوبوسي بايد بشوند ،‌چه باري وارد شوند و ...
سرانجام در سال 1966 سازمان ملل متحد اين روز را به عنوان روز مبارزه با نژاد پرستي تصويب كرد .
سالهاست كه رژيم نژاد پرست آفريقاي جنوبي ساقط شده است ولي آفريقاي جنوبي از اثرات مخرب تبعيض نژادي رنج مي برد.سياه پوستا ن هم چنان با نا امنيتي و نا برابر ي اجتماعي و اقتصادي روبر و هستند.
براي مشاهده اعمال نژاد پرستي نيازي به سفر در گذشته نيست. رژيم اسرائيل ميليونها جمعيت غير يهود خود را شامل اعراب مسيحي و مسلمان ،‌ را شهروندان درجه دوم به شمار مي اورد .
جنگ خونين بالكان كه يكي از مسببان خونريزي اش “ ميلوسويچ “ را در آستانه اين روز به خاك سپرد نمونه ديگري از سياهي تبعيض و نژاد پرستي است.
شعله ورشدن آتش جنگ فرقه اي مذهبي و قومي د ر عراق بدليل اشغال نظامي آمريكا و نفوذ كشورهاي همسايه آن نيز نمونه تازه اي ازين نژاد پرستي هاست.
بازگشت اجباري ميليونها افغان پناهنده از ايران به كشور شان كه هم چنان نا امن است و نيز به رسميت نشناختن ازدواج زنان ايراني با مردان افغان و عدم صدور شناسنامه براي فرزندان انان نمونه اي ديگري از همين گونه تبعيض هاست .
درجه دوم بودن زنان و قومها در ايران نيز نمونه آشكار تبعيض سيستماتيك حاكميت است.
استثمار نيروهاي مهاجر تحصيلكرده در كانادا تحت عنوان نداشتن “‌ تجربه كار كانادائي “‌ د ركشور ي كه خود كشور مهاجرين هست و اتفاقا اولين كشور امضا كننده روز مبارزه بر عليه نژاد پرستي است . نشا ن از عمق تبعيض هاي گسترده دارد.
با توجه به اين حقايق تلخ ،‌نيروهاي مردمي و مترقي وظيفه دارند كه در هر كجا كه هستند در راستاي آگاه سازي مردم براي مبارزه متشكل عليه نژاد پرستي و هر گونه تبعيض بر پايه مذهب و قوميت و جنسيت و نژاد كه فرهنگ نفرت و شعله هاي جنگ را شعله ور ميكند ،‌ تلاش كنند.
كانون انديشه ،‌ گفتگو . حقوق بشر ايران (‌تورنتو )
www.cdhriran.blogspot.com

Thursday, March 16, 2006

CAIRO March 14, 2006 (IslamOnline.net) – An international human rights watchdog on Tuesday, March 14, held the Israeli occupation authorities responsi

An international human rights watchdog on Tuesday, March 14, held the Israeli occupation authorities responsible for the safety of Palestinian prisoners after storming a West Bank jail to detain the leader of the Popular Front for the Liberation of Palestine (PFLP).

"Amnesty International holds the Israeli authorities responsible for the safety of the detainees and staff in Jericho Prison," the group said in a statement posted on its website.
The Israeli occupation army announced earlier the end of a day-long siege of Areha prison and the detention of Saadat and five others.
The PFLP leader has reportedly surrendered to Israeli troops at the besieged prison compound.
Saadat has been jailed under US and British supervision since August 2002 after the PFLP claimed the 2001 killing of far-right Israeli tourism minister Rehavam Zeevi to avenge the assassination of Saadat's predecessor.
Lethal Force
Amnesty renewed calls to the Israeli authorities "to end their policy of assassinations and excessive use of lethal force."
UN Secretary General Kofi Annan called Tuesday for an immediate end to all violence in the Gaza Strip, following the Israeli raid.
Annan's spokesman, Stephane Dujarric, said the UN chief was "deeply concerned" by the death of several Palestinian police officers and the kidnapping of a number of international personnel.
Israeli troops had pounded the compound with tank and missile fire through the day in a bid to force Saadat's surrender.
Two Palestinian security officers were killed and 23 other people were wounded in the Israeli operation.
Amnesty also accused the Britain and the United States of having "contributed to perpetuating an extra-legal arrangement over the past four years during which Ahmad Saadat and his co-detainees were held arbitrarily by the PA."
Arab League Secretary General Amr Moussa has accused the US and Britain of coordinating with Israeli occupation forces to detain the PFLP leader.
The United States and Britain withdrew their monitors from the prison just minutes before the Israeli attack on security grounds.
"We hold responsible the American and British guardians who took responsibility to guard the prisoners," Palestinian President Mahmoud Abbas said in a statement.

مدافعان حقوق بشر در انتظار آزادى اكبر گنجى

مدافعان حقوق بشر در انتظار آزادى اكبر گنجىحدود شش سال پيش اكبر گنجى نويسنده و روزنامه‌نگار معترض جمهورى اسلامى ايران دستگير و در نهايت به شش سال زندان محكوم شد. حال، فردا جمعه ۲۶ اسفند ماه قاعدتا و قانونا مى‌بايستى اكبر گنجى از زندان اوين آزاد شود. خانواده گنجى مدتهاست كه روزشمارى مى‌كنند تا او را پس از تحمل دشواريهاى بسيار در زندان، اينبار در كنار خود ببينند، آنهم در آستانه نوروز و آغاز سال نو خورشيدى. اما آيا نشانه‌اى از آزادى اكبر گنجى ديده مى‌شود؟

Wednesday, March 15, 2006

"کمپين بينالمللی برای حقوق بشر در ايران" آغاز گرديده است.

از روز دوشنبه ۶ مارس ۲۰۰۶ برابر با ۱۵ اسفند ۱۳۸۴، "کمپين بينالمللی برای حقوق بشر در ايران" آغاز گرديده است و تا پايان ماه مارس ۲۰۰۶ ادامه خواهد يافت. در خواست اين کمپين از جامعِه جهانی، محکوم کردن جمهوری اسلامی به دليل نقض گسترده و مداوم حقوق بشر در ايران می باشد.;

در اين راه، محکوميت جمهوری اسلامی در جلسه اتی کميسيون حقوق بشر سازمان ملل متحد در ژنو، و همچنين اگاه و حساس کردن افکارعمومی در جهان آزاد، نسبت به شرايط وخيم حقوق انسانی در ايران، اهداف مشخص اين کمپين را تشکيل ميدهند. اين کمپين با تلاش چندين سازمان و فعالين مدافع حقوق بشر دراروپا و کانادا به انجام ميرسد و وابسته به هيچ تفکر و يا تشکل سياسی نمی باشد. تقاضای ما از شما اين است که از وب سايت کمپين ديدن کرده، و در صورت موافقت با خواست های مطرح شده، درخواستنامه آنرا امضا نمائيد!
www.iranhumanright.com

Thursday, March 09, 2006

زنان ايراني همچنان موجودات درجه دوم






روز جهانی زن سال 1384
زنان ايرانی همچنان شهروندان در جه دوم تلقی می شوند


از نحوه عملكرد و برخورد يك سيستم با زن و مسئله زن به سادگي ميتوان حكومتهاي ناقض حقوق انساني وشهروندي را شناخت . زنان در ايران از پايمال شدن حقشان سخن مي گوييد .
بنابر اين سخنان مقامات حكومتي در ايران كه از جانب زنان سخن مي گويند يك لطيفه اي بيش نيست.

سردار سرتيپ نجار وزير دفاع
با اشاره به وجود نگاهي پوچگرايانه و بينش ليبرال دموكراسي در دوران قبل از انقلاب در مورد زنان و
استفاده از انان در تبليغات در كالاهاي مصرفي خمير دندان ، و موتور سيكلت و.... گفت خميني با حضور خود هويت اصلي را به جامعه و بويژه زنان با حضور در راه پيمائي و تظاهرات باز گرداندد. نگاه به زن به عنوان

اين ادعاي حكو مت در مورد پيشرفتهاي زنان و يا حضور 60% زنان در دانشگاهها بكلي بي اساس است .زيرا اين زنان بوده اند كه توانسته اند عليرغم ممانعت هاي قانوني ، شرعي و سليقه اي به اين دستاوردها برسند.

دكتر صديقه رضائي رييس مركز تحقيقات سلامت زنان فردا با بيان اين كه كمتر از 3 درصد زنان ايراني در پست‌هاي مديريتي هستند اعلام كرد: اين در حاليست كه 4/12 درصد از جمعيت 32 ميليوني زنان ايراني جزء اعضاي هيأت علمي هستند.

ممانعت از برگزاي روز جهاني زن اولين نشان آشكار زن ستيزي

امسال هم گرچه زنان ايرانی از برگزاری مراسم سالگرد روز جهانی زن منع قانونی نشده اند ولی به مراسم روز زن
شيوه های امنيتی (‌حضور لباس شخصي ها ) و پليسی نه تنها از تجمعات انان جلوگيری به عمل آوردند بلکه با يورش به تجمع قانونی و صلح آميز جمعی از زنان در تهران آنانرا مورد تهاجم و اهانت قرار دادند.
خانم سيمين بهبهانی شاعر در ميان جمع زنان در پارک دانشجو بود و خود نيز مورد ضرب و شتم پليس قرار گرفت.

با وجود مخالفت رسمي وزارت علوم، تحقيقات و فناوري با برگزاري "هر گونه مراسم بزرگداشت روز جهاني زن"، دختران دانشجو در دانشگاه هاي مختلف کشور، به استقبال اين روز رفتند. دانشجويان به طرحهاي ضد زنان در محيط دانشگاهي اعتراض كردند

ايسنا:‌تنها مركز نگهدار ي از زنان آسيب ديده توسط بنياد مستضعفان تخليه شد و زنان در خيايا بان رها شدند. 28 بهمن 1384

زهرا شجاعي
با اشاره به خمير شدن كتاب‌‏هاي به جا مانده از زمان خود گفت رياست سابق مركز امور مشاركت
كتاب را مي‌‏توان خمير كرد اما فكر و انديشه زنان را نمي‌‏شود از بين برد و احساس
خودباوري آنان را نابودكرد.

اعظم طالقاني در مورد رويكرد احزاب سياسي به مسائل زنان، گفت: انتظاري از احزاب و
در اين جريان‌‏ها جريان‌‏هاي مردانه نيست كه دغدغه مسائل زنان را داشته باشند، اگر هم چنين رويكردي
وجود داشته باشد، اغلب با نگاه ابزاري صورت مي‌‏گيرد لذا زنان خود بايد به دنبال طرح مطالباتشان باشند


آذرمنصوري مدير مسئول نشريه طراوت با اشاره به سياست گذاري دولت جديد گفت: دولت احمدی نژاد سعي در محدود كردن زنان جامعه دارد و اين محدوديت ناشي از اين تفكر مي‌شود كه بزرگترين رسالت زن راخانه‌داري مي‌داند.

فاطمه راكعي ضمن انتقاد از گسترش تفكرات ارتجاعي در مورد زنان گفت: وجود تبعيض در جامعه
زنان ناشي از ديدگاه هاي ارتجاعي است كه هرگز اجازه نمي‌دهد قوانين اجتماعي به نفع
زنان تفسير شود.
محبوبه عباسقلي زاده دولت احمدی نژاد به دليل نگرش صرفا زنانه_ مادرانه به جامعه زنان اعتقادی به ظهور و حضور زنان در مکانی غير از خانه را نداشته باشد و انتصاب های حداقلی زنان در برخی از مصادر امور نيز جهت خالی نبودن عريضه بوده است.
دكتر فاطمه صادقي (‌استاد دانشگاه ): مسايل زنان در كشور را سياسي خواند و ادامه داد: زماني كه مناسبات قدرت مطرح است، مساله زنان نيز كاملا سياسي مي‌شود، چرا كه هر جا قدرت است، همانجا سياست است.
اين استاد دانشگاه بيان كرد : تا زماني كه نابرابري وجود دارد و زنان در حاشيه قرار دارند، مسايل آنها در مرحله عميقا سياسي و بعد اجتماعي و اقتصادي و ... قرار مي‌گيرد.
مدير كل حراست سازمان تربيت بدني: ممانعت از حضور زنان به جام جهاني ژيمناستيك در تهران جهت مخدوش نشدن چهره‌ نظام بود .
شيرين عبادي :روز جهاني زن در شرايطي فرا مي رسد که زنان ما، هنوز راهي دراز را تا تحقق حقوق کامل شهروندي خود در پيش رو دارند. زنان ايراني، در حالي که همه ساله بيش از 60 درصد دانشجويان جديد دانشگاه ها را تشکيل مي دهند، کماکان از مجموعه اي از بديهي ترين حقوق اساسي خود محرومند.
قوانين فعلي ايران، آنچنان در خصوص زنان تبعيض آميز است که نه تنها از حق دستيابي به سمت هاي بالاي کشوري چون رياست جمهوري يا حقوق بديهي خانوادگي چون حق طلاق، که اوليه ترين حق هر انسان يعني "حق حيات" او را نيز دستخوش تبعيض هايي آشکار مي سازند. تا جايي که ديه قتل يک زن، هنوز نصف ديه يک مرد محسوب مي شود.
سيمين مرعشي: ‌۷۰ درصد زناني كه كشته مي‌شوند به دست مرداني است كه همسر آنانند.
بهناز اشتري (وكيل دادگستري) :در مورد خشونت خانگي به عنوان يكي از مصاديق خشونت عليه زنان اظهار داشت: متاسفانه براي جلوگيري از خشونت خانگي قانون خاصي نداريم و قانون‌گذار ما با اين خشونت به صورت كلي برخورد كرده و در هنگام بروز خشونت‌هاي خانگي بايد از همان شيوه‌هاي احقاق حق كلي موجود در قوانين استفاده شود.
اين حقوقدان تاكيد كرد: هرگونه تلاش براي يكدست كردن حقوق زنان نوعي تقليل‌گرايي تنوعات فراوان موجود در ميان اجتماعات زنان در مناطق و كشورهاي گوناگون و حتي در درون يك كشور خاص به شمار مي‌رود. بنابراين شايد تنها معياري كه بتوان ذكر كرد اصول مطرح در اعلاميه جهاني حقوق بشر و دو ميثاق حقوق مدني و سياسي و ميثاق حقوق اقتصادي و اجتماعي مصوب 1966 است كه به تصويب ايران نيز رسيده است. پس بايد اصل تنوع را به رسميت بشناسيم و تلاش هماهنگي را براي تحقق حقوق اقشار مختلف زنان به انجام برسانيم.
قلي رضائي قاضي دادگاه خانواده گفت: مهم‌ترين مشكل كه در حال حاضر زنان و كودكان بي‌سرپرست با آن مواجه‌اند، كمبود امكانات و نيروهاي متخصص كافي در زمينه‌هاي مربوطه است، مراكز نگهداري نيز در حداقل قرار دارند لذا توسعه و افزايش آن به نسبت نياز فعلي و تحولات آتي نياز اصلي جامعه است.
ناهيد توسلي
يكي از موانع بزرگي كه در راه آزادي و برابري عادلانه زنان ايراني وجود دارد قوانين و دستورات ديني نشات‌گرفته از قوانين فقه غير پويا و شريعت سنتي ماست. فقهي كه نمي‌خواهد خود را با موازين، قوانين و پديده‌هاي عيني و واقعي دنياي علمي و ديجيتالي امروز منطبق سازد.
فريده ماشينی
زني که به عنوان محقق و به عنوان يک فعال اجتماعي کار مي کند بر اساس همين نظرسنجي ها راهکار ارائه مي دهد. يکي از راهکارهاي موجود اين است که بايد در ساختار و نظام مديريت مردانه کشور تغييراتي رخ دهد. با وجود اينکه 60 درصد ورودي هاي کنکور را در کشور ما دختران تشکيل مي دهند اما باز عده اي مي گويند که چون مردان نان آور خانواده هستند پس در قضيه اشتغال هم اولويت با آنهاست.
دكتر فريبا سيدان
حدود 60 درصد از زنان تهراني در آستانهء افسردگي، افسرده و يا كاملا افسرده هستند. همچنين حدود57تا75 درصد از زنان شهر تهران در آستانهء ابتلا به اضطراب، داراي اضطراب و يا كاملائ دچار بيماري اضطراب هستند.
کانون انديشه و گفتگو و حقوق بشر ضمن محکوم کردن هرگونه محدوديت عليه نيمی از جامعه انسانی در ايران خواهان اعتراض زنان جهان در حمايت از حقوق زنان ايرانی و برسميت شناختن حقو ق انان بر اساس منشور حقوق بشر سازمان ملل متحد مي باشد.
كانون انديشه ،‌گفتگو و حقوق بشر در ايران (‌تورنتو )
Centre for Thought, Dialogue And Human Rights in iran( toronto)
www.cdhriran.blogspot.com

Wednesday, March 08, 2006

تجمع زنان در پارک دانشجو با يورش نيروهای انتظامی بر هم خورد: مصاحبه با سيمين بهبهانی


تجمع زنان در پارک دانشجو با یورش نیروهای انتظامی بر هم خورد: مصاحبه با سیمین بهبهانی به مناسبت روز جهانی زن
راديو فردا
عصر چهارشنبه زنان در پارک دانشجو در تهران تجمعی داشتند که با برخورد شدید نیروهای انتظامی مواجه شد. سیمین بهبهانی شاعر پرآوازه ایران در میان جمع زنان بود و خود نیز مورد ضرب و شتم پلیس قرار گرفت. خانم بهبهانی در مصاحبه با رادیو فردا می گوید: من بیشتر از آنچه که برای خودم نگران باشم، متاسفم برای جوانان کشورم که لباس پلیس تنشان بود و امروز این وحشیگری را از آنها دیدم؛ این خانم ها حدود 300 الی 400 نفر در یک گوشه از پارک ایستاده بودند و داشتند بیانیه شان را می خواندند در کمال آرامش و یک ساعت بیشتر هم وقت نمی خواستند، ولی یک دفعه ریختند و خانم ها را با باتوم و تهدید به اسلحه و غیره متفرق کردند، ولی بعد از آن یک دمونستراسیون بسیار زیبا از خانم ها راه افتاد و در صف های چهار پنج نفری پشت سر هم دور پارک و قسمتی از خیابان را دور زدند و سرودخوانان می رفتند، ولی باز اینها تاب نیاوردند و افتادند وسط این جمعیت و ضرب و شتم. نازي عظيما (rm) صدا (wma) صدا [ 5:33 mins ]
به مناسبت روز جهانی زن عصر چهارشنبه زنان در پارک دانشجو در تهران تجمعی داشتند که با برخورد شدید نیروهای انتظامی مواجه شد. بنا بر گزارش ها نیروهای لباس شخصی نیز در میان نیروهای انتظامی دیده می شدند. ضرب و شتم زنان سبب شماری از عابران نیز به آنها بپیوندند، اما آن گروه از عابران که از ماجرا بی خبر بودند، در پاسخ به سئوال های خود از پلیس این جواب را می شنیدند که نیروی انتظامی در حال پاکسازی توزیع کنندگان ترقه های چهارشنبه سوری است. خانم سیمین بهبهانی شاعر پرآوازه ایران در میان جمع زنان در پارک دانشجو بود و خود نیز مورد ضرب و شتم پلیس قرار گرفت. خانم بهبهانی در مصاحبه با رادیو فردا درباره آنچه که در پارک دانشجو گذشت، می گوید:
سیمین بهبهانی: من بیشتر از آنچه که برای خودم متاسف باشم یا نگران باشم، متاسفم برای جوانان کشورم که لباس پلیس تنشان بود و امروز این وحشیگری را من از آنها دیدم. البته همه را محکوم نمی کنم، در میان آنها بسیار انسان های خوبی هم دیدم، ولی بسیاری از آنها هم بودند که باید در رفتار خودشان تجدیدنظر کنند. حیف از جوانی آنها که با اینطور رفتار وحشیانه خدشه دار شود و ما زن ها بیدی نیستیم که با این بادها بلرزیم.
نازی عظیما (رادیو فردا): مگر این جوانان هایی که از آنها اسم بردید، چه رفتاری از خودشان نشان دادند.
سیمین بهبهانی: مجهز بودند به اسلحه، باتوم های برقی، لگد و مشت و چیزهای دیگر و با کمال خشونت و بی احترامی با خانم ها حرف زدن، با زن ها به طور خیلی خشن رفتار کردن، دخترهای جوان را زیر مشت و لگد گرفتن. صدای فریاد بلند شده بود و من نمی دانم این رفتار چرا انجام گرفت. برای این که این خانم ها در یک گوشه از پارک دانشجو ایستاده بودند در حدود 300 الی 400 نفر و داشتند بیانیه شان را می خواندند در کمال آرامش و به هیچ جایی هم برنمی خورد و یک ساعت بیشتر هم وقت نمی خواستند و متفرق می شدند. ولی یک دفعه اینها ریختند و خانم ها را با باتوم و تهدید به اسلحه و غیره متفرق کردند، ولی بعد از آن یک دمونستراسیون بسیار زیبا از خانم ها راه افتاد و از جایشان که حرکت کردند که بروند، در صف های چهار پنج نفری پشت سر هم تمام دور پارک دانشجو و قسمتی از خیابان را دور زدند و یک نمایش زیبایی بود و سرودخوانان می رفتند، ولی باز اینها تاب نیاوردند و افتادند وسط این جمعیت و متفرق کردند و با هتک حرمت و زدن و باتوم و برقی و جفتک انداختن و لگد زدن جمعیت را پراکنده کردند و در خیابان ولیعصر و جمهوری پر شده بود از خانم ها و اینها هم وسط جمعیت با لباس های پلیس. این لباس واقعا حرمت دارد، ولی حرمت این لباس را امروز اینها از بین بردند. این را هم بگویم که عده کمی از افسران ارشد بسیار مودب بودند و رفتار خوبی داشتند.
ن . ع: شما حالتان الان چطور است؟
سیمین بهبهانی: حال من بسیار بسیار خوب است و درست است که ممکن است بید باشم، ولی از این بادها نمی لرزم.
ن . ع: شما فکر می کنید همچین اقدامی باعث می شود زهر چشمی گرفته شود یا رعب و وحشتی ایجاد کند در زنان؟
سیمین بهبهانی: ابدا، ابدا فکر نمی کنم. من معتقدم جرات زنان بیشتر می شود، زیرا مستوجب این رفتار نبودند امروز. من منصفانه دارم قضاوت می کنم. من خود شاعد عینی بودم و درست نبود که با زنان اینطور رفتار شود.
ن . ع: شما با برخی از این افراد پلیس که می گویید معقول تر بودند، صحبت هم کردید؟
سیمین بهبهانی: بله با یکی هم صحبت کردم. درجه ارشدیت داشت. بسیار انسان خوبی بود و فقط از من خواهش کرد که آرامشم را حفظ کنم و محل را ترک کنم و بسیار مودب بود.
ن . ع: توضیح نداد یا شما نپرسیدید که چرا همچین برخوردی می کنند؟
سیمین بهبهانی: برای من مشخص بود، لابد می خواستند قدرتی نشان دهند به یک عده زن که فقط خواهان حقوق برابر هستند و خواهان زندگی بهتر برای خودشان هستند.

Monday, March 06, 2006

بالاخره پس از225 روز سلطانی از زندان ازادشد

عبدالفتاح سلطاني پس از آزادي:
تجربه اي براي باز کردن مشت قانون شکنان
۱۵ اسفند ۱۳۸۴
خلاصه:
عبدالفتاح سلطاني، ديروز پس از تحمل هفت ماه حبس، با قرار صد ميليون توماني آزاد شد. اين وکيل دادگستري، که عموما وکالت زندانيان سياسي را بر عهده دارد، لحظاتي پس از آزادي، در گفت و گو با روز، اظهار داشت: "فعلا با قرار صد ميليون توماني آزاد شده ام، و محاکمه ام احتمالا بعد از عيد خواهد بود.
-->
عبدالفتاح سلطاني، ديروز پس از تحمل هفت ماه حبس، با قرار صد ميليون توماني آزاد شد. اين وکيل دادگستري، که عموما وکالت زندانيان سياسي را بر عهده دارد، لحظاتي پس از آزادي، در گفت و گو با روز، اظهار داشت: "فعلا با قرار صد ميليون توماني آزاد شده ام، و محاکمه ام احتمالا بعد از عيد خواهد بود. البته وقتي که وکلايم بتوانند پرونده را بخوانند. تا حالا که به آنها اين اجازه را نداده اند. خود من هم هنوز پرونده ام را نخوانده ام. به هر حال بايد تا بعد از عيد صبر کنيم و بعد از پرونده مطالعه، ببينيم کار به کجا مي رسد."
از آقاي سلطاني درباره ماندن يا بازگشت به زندان سئوال مي کنيم، که مي گويد: "آنها زماني مي توانند مرا به زندان برگردانند که حکمي صادر شده باشد. فعلا حکمي صادر نشده که بدانيم چي هست، چي نيست. فقط يک قرار است و من تحت اين قرار آزاد هستم."
و در فرصت کوتاهي که عبدالفتاح سلطاني، در محاصره دوستان و خانواده دارد، احساس او را درباب اين تجربه مي پرسيم. پاسخ اين است: "براي کساني مانند من که وکالت پرونده هاي سياسي را مي پذيريم، اين تجربه مي تواند، با همه تلخي ها و شيريني ها مفيد باشد. البته تجارب زندان به دليل وجود مسائلي از قبيل سلول انفرادي و فشارهايي که در آنجا هست و مي تواند آسيب هاي رواني به انسان وارد کند، گاه ممکن است بسيار تاسف برانگيز باشد، اما از سوي ديگر تجربه خوبي است براي اينکه آدم بتواند در برخوردهاي بعدي و در ارتباط با دفاع از موکلين خود، مناسب تر برخورد کند و مشت قانون شکنان را باز نمايد."
و آخر اينکه دستگيري عبدالفتاح سلطاني غير مترقبه بود: "البته اينها در واقع نقشه هايي بود که دادستان تهران براي ما کشيده. او هفت، هشت سال است با ما درگير است."

Friday, March 03, 2006

ایران برا ی همجنس گرایان امن است -هلند




ایران برای همجنس گرایان و گروندگان به دین مسیحیت امن است !!!!

خانم فردونک وزیر مهاجرت و اینتخراسی طی نامه ای به مجلس هلند خواستار برگشت همجنس گرایان به کشورشان شد. سال گذشته بعد از اعدام دو همجنس گرای جوان در ملا عام مجلس هلند بازگشت همجنس گرایان ایرانی را به ایران متوقف نمود.
دیروز خانم فردونک طی نامه ای به مجلس هلند ادعا کرد که هیچگونه مدرکی دال بر اعدام شدن و یا گرفتن حکم اعدام بخاطر هم جنس گرائی در ایران وجود ندارد. وی اذعان نمود که در رژیم جمهوری اسلامی قوانیینی مبنی بر اعدام همجنس گرایان در قوانین قضائی کشور وجود دارد.
خانم فردونک با استناد به گزارش سالانه وزرات خارجه هلند در مورد اوضاع ایران این ادعا را کرده است.
در گزارش مذکور اشاره ای به اعدام دو نفر نوجوان ایرانی در سال گذشته شده است. بنظر وزارت خارجه هلند این افراد نه بخاطر همجنس گرائی بلکه بخاطر دزدی و تجاوز به کودکان خردسال اعدام شده اند.
در حالی که تمام سازمانهای حقوق بشری و رسانه های بین المللی اعدام این دو نفر را صرفا بخاطر مسئله همجنس گرائی اعلام کرده اند.
آنچه نگران کننده و جای تاسف دارد اینست که وزارت خارجه هلند و وزیر مهاجرت ادعاهای دروغین بیدادگا های رژیم جمهوری اسلامی را در بست پذیرفته و انسانهای بی پناه را مجبور به بازگشت می کند.
در ادامه خانم فردونک اعلام کرد که ایرانیان پناهند ه ای که به دین مسیحیت گرویده اند میتوانند به کشورشان برگردند. او تاکید کرد مسلمانانی که مسیحی شده اند توسط رژیم جمهوری اسلامی مورد تبعیض قرار میگیرند ولی در معرض خطر جانی نیستند. وی اظهار داشت این اطلاعات جدیدترین اطلاعاتی است که توسط وزارت خارجه هلند تهیه شده است. و هنوز علنی نشده است.

حقیقت امر اینست که خانم فردونک با اظهار اینگونه اخبار و اطلاعات تلاش میکند تا بیانه ای مینی بر امن بودن ایران برای همجنس گرایان و گروندگان به دین مسیحیت را به تصویب برساند تا شاید از موج جدید متقاضیان پناهندگی بکاهد. زیرا در سال 2005 تعداد 577 ایرانی از کشور هلند تقاضای پناهندگی کرده اند. ایرانیان داری رتبه 5 در میان متقاضیان پناهندگی هستند.
همگان خوب میدانند که کشور ایران تا زمانی که رژیم جمهوری اسلامی در حاکمیت است برای هیچ ایرانی امن نیست!!!!!!

محمدرضا اسکندری
3 مارت 2006
mreskandari@gmail.com

http://payieez.blogspot.com/