Saturday, November 26, 2005

خشونت جنسیتی، تابعی از ساختار حقوقی و فرهنگی نظام پدرسالاری





خشونت جنسیتی، تابعی از ساختار حقوقی و فرهنگی نظام پدرسالاری
دكتر نيره توكلی
”خشونت ذاتی مردان نیست. یعنی چیزی نیست که با هورمون‌های مردانه یا ساختمان زیستی مردها پیوند داشته باشد. تعبیرهای جامعه شناختی خشونت گویای اینست که اوضاع فرهنگی و اجتماعی و تاریخی خاصی زمینه‌ی خشونت را فراهم می‌کند. اما این اوضاع باعث نمی‌شود که همه‌ی مردها خشن باشند و همه زنان دارای روحیه‌ی لطیف و مهربان. جامعه‌ای که در آن روابط قدرتمدار مطرح است، ممکن است هرکدام از این دو را در جایگاهی قرار بدهد که دست به خشونت بزنند.“ گفتگويى با خانم دكتر نيره توكلى، استاد جامعه شناسى و پژوهشگر مسائل زنان در تهران:
مصاحبه گر: شيرين جزايرى
دویچه وله: روز ۲۵ نوامبر برابر با چهارم آذر، از طرف سازمان ملل بعنوان روز جهانی «منع خشونت بر زنان» نامگذاری شده است و شما هم، در رساله‌ی دکترای خودتان بعنوان «هویت جنسیتی همسران و خشونت بر ضد زنان در خانواده» به این مسئله پرداخته‌اید. شما علت اصلی خشونت بر زنان را در خانواده چگونه ارزیابی می‌کنید؟
نيره توکلی: من لازم می‌دانم قبلا یک مقدمه‌ای بگویم درباره‌ی اینکه در ایران در مقايسه با ديگر كشورها وضعیت خشونت چگونه است. بعد بگویم که علت خشونت در ایران را چگونه تعبیر می‌کنم. می‌بینیم که خشونت با زنان پدیده‌ای جهانی ست. در همه‌ی کشورها خشونت با زنان گزارش شده است، ولی در بعضی از کشورها آمار خشونت بیشتر از کشورهای دیگر است. ایران یکی از کشورهایی ست که آمار بالای خشونت در آن گزارش شده است، یعنی جزو کشورهایی ست که بالاترین آمار خشونت با زنان را دارد و همینطور با کودکان. اما، ما تنها آمار خشونت را نمی‌توانیم دلیل بر این بگیریم که حتما میزان خشونت در ایران از همه‌ی کشورهاى ديگر بالاتر است. چون خود گزارش شدن آمار خشونت بهرحال مرحله‌ای از پیشرفت است و نشان می‌دهد که جامعه حساسیت نشان می‌دهد. یعنی ممکن است در بسیاری از کشورها خشونت پنهان باشد یا اصلا گزارش نشود و یا به شمار نیاید. با در نظرگرفتن این بهرحال همین آمار نشان می‌دهد که موضوع خشونت با زنان در ایران امرى جدی ست و باید بررسی بشود.
آنچیزی که من می‌خواستم بگویم و در رساله‌ی خودم بسیار روی آن تاکید داشتم، اینست که برخلاف آنچه در تبیین‌های زیست شناسی مطرح می‌شود، بهیچوجه خشونت ذاتی مردان نیست. یعنی چیزی نیست که با هورمون‌های مردانه یا ساختمان زیستی مردها پیوند داشته باشد. تعبیرهای جامعه شناختی خشونت گویای اینست که اوضاع فرهنگی و اجتماعی و تاریخی خاصی زمینه‌ی خشونت را فراهم می‌کند. اما این اوضاع باعث نمی‌شود که همه‌ی مردها خشن باشند و همه زنان دارای روحیه‌ی لطیف و مهربان. بنابراین، نه مردها ذاتا خشن‌اند و نه زنان همگی مهربان و لطیف. جامعه‌ای که در آن روابط قدرتمدار مطرح است، ممکن است هرکدام از این دو را در جایگاهی قرار بدهد که دست به خشونت بزنند. حالا، رساله‌ی من در واقع تلاشی بود برای اینکه تاثیر فرهنگ را در ساخته شدن هویت جنسیتی، یعنی تصور فرد و جامعه از مفهوم زنانگی و مردانگی و نسبی بودن این تصورات و مفاهیم مربوط به آنها و تاثیر هویت در خشونت بر زنان در خانواده را بررسی بکند. به نظر من در عمق خشونت مبتنی بر جنسیت ساختارهای قدرت جامعه‌ی مردسالار نهفته است و هزاران شیوه‌ای که مردان و پسران با آنها مفهوم قدرت و سزاوار قدرت بودن را درونی می‌کنند، حتا آنهایی که قدرت اجتماعی و سیاسی و اقتصادی به نسبت فروتری دارند. خشونت جنسیتی مسئله‌ای نیست که تنها معلول یک علت باشد، بلکه علتهای گوناگون و پیچیده‌ای دارد...
دویچه وله: من می‌خواستم همین جا سئوال بکنم که این علل را شما عمدتا علل اجتماعی و فرهنگی می‌بینید و آیا علل جنسیتی را بکل نفی می‌کنید؟
نيره توکلی: جنسیت را من موثر می‌دانم. جنسیت در واقع یعنی همان تصوری که جامعه و فرهنگ به زن و مرد می‌دهد. جنسیت جنبه‌ی فرهنگی و اجتماعی دارد، ولی خشونت به جنس مربوط نیست. یعنی هرمون‌ها و ساختمان زیستی مردانه یا زنانه در قضیه تاثیر ندارد، بلکه اتفاقا عوامل فرهنگی ست که تاثیرگذار هست.
دویچه وله: به چه شکلی این عوامل می‌توانند براعمال خشونت بر زنان در خانواده یا در اجتماع تاثیر بگذارند ؟
نيره توکلی: وقتی ساختارهای فرهنگی و حقوقی این تصور را به مرد می‌دهند که یک قدرت اجتماعی بی‌تناسب و ناعادلانه دارد که می‌تواند از این قدرت برضد زنان و مردان دیگر و طبیعت و حتا خودش استفاده کند، برای حفظ این قدرت دست به خشونت می‌زند. اینکه مثلا مردها احساس بکنند که سزاوار قدرت و امتیاز هستند و بیشتر مردان این سزاوار بودن قدرت و امتیاز را تجربه می‌کنند و مجازبودن اجتماعی و حقوقی و فرهنگی ارتکاب به خشونت جنسیتی در همه‌ی فرهنگهای مردسالار باعث می‌شود که مردان احساس کنند که باید حتما از این قدرت خودشان استفاده بکنند. بنابراین، من فکر می‌کنم که خشونت تابعی از هویت جنسیتی ست، یعنی تصور زن و مرد از خودشان و از جنس مخالف‌شان باعث می‌شود که فکر کنند که آیا سزاوار خشونت دیدن یا خشونت کردن هستند یا نه.
خود خشونت جنسیتی تابعی از ساختارهای حقوقی و فرهنگی نظام پدرسالاری ست و تجربه‌ی زیستن در چنین نظامی. ساختارهای حقوقی و فرهنگی نظام پدرسالاری همگی از ساختار کلی تر و فراترگیرتر نظام پدرسالاری سرچشمه می‌گیرند، ولی این نظام خودش به دو بخش تقسیم می‌شود. من در رساله‌ی خودم نظريه پدرسالارى سيلويا والبى را كه پدرسالاری را به دو حوزه‌ی خصوصی و عمومی تقسیم كرده، بسط داده‌ام و در این زمینه کشورهای دنیا را با همدیگر مقایسه کرده‌ام. در بعضی از کشورها، مثلا در جامعه‌ای مثل پاکستان و عربستان، هم پدرسالاری عمومی بسیار نیرومند است و هم پدرسالاری خصوصی. قتل‌های ناموسی هم در عرصه‌ی خانواده و هم در عرصه‌ی اجتماع به یک میزان موجه شمرده می‌شود و جرم بشمار نمی‌آید. در جامعه‌ای مانند ترکیه یا مصر مجالس قانونگذاری و نهادهای رسمی تلاش می‌کنند که خودشان را از شر مظاهر آشکار پدرسالاری که در قوانینی مثل چندهمسری، ارث و طلاق متجلی شده است، رها کنند، اما پدرسالاری بخش خصوصی بشدت مخالفت می‌کند.
دویچه وله: منظور شما از پدرسالاری بخش خصوصی چیست؟
نيره توکلی: ما پدرسالاری بخش خصوصی را پدرسالاری در عرصه‌ی خانواده تعریف می‌کنیم. یعنی پدرسالاریی که زن را در عرصه‌ی خانواده فرودست می‌بیند، جنس دوم می‌بیند. خوب، حالا ما می‌خواهیم بگوییم که در بعضی از کشورها، مثل ایران، پدرسالاری خصوصی در مقابل پدرسالاری همگانی که در نهادهای حقوقی، قانونی، فرهنگی و اجتماعی متجلی شده است چندان نیرومند نیست، یعنی در واقع این پدرسالاری عمومی ست که قویتر است و جنبه‌های منفی پدرسالاری خصوصی را هم، تقویت می‌کند.
دویچه وله: در آماری که توسط خبرگزارى ايرنا منتشر شده، آمده است كه مثلا در استان گلستان، میزان خودکشی زنان جوان بین ۱۸ سال تا ۲۴ سال بقدری بالا بود که واقعا تعجب بسیاری را برانگیخته است. به اين معنی كه از هر صد مورد مرگ زنان، علت مرگ ۱۶ مورد، خودکشی زنان جوان در اين استان بوده. یک چنین آمارهایی نشاندهنده‌‌ی اینست که آن خشونت خصوصی‌ای که شما اسم بردید وجود دارد و به شکل وسیعی هم وجود دارد.
نيره توکلی: بله، کاملا آن خشونت خصوصی وجود دارد. منتها، چرا به این شدت خودش را نشان می‌دهد! به این دلیل که وقتی زنی در عرصه‌ی خانواده با خشونت مواجه می‌شود، عرصه‌ی اجتماعی کوچکترین راهی برایش نمی‌گذارد که بتواند با این خشونت مقابله کند. یعنی اگر نهادهای اجتماعی نیرومندی وجود داشته باشند که بتواند از زنها حمایت بکند، قانون از زنها حمایت بکند ، تنها راهی که می‌ماند دیگر خودکشی یا همسرکشی نیست! همسرکشی هم در ایران، به اين معنى که زنها دست به کشتن شوهرانشان می‌زنند، اینهم آمارش بالاست. و این نشان می‌دهند که در واقع آن پدرسالاری عمومی که مسلط است و قدرت دارد راه گریز دیگری برای زنها باقى نمى‌گذارد.
دویچه وله: خانم دکتر توکلی، شما بعنوان یک جامعه شناس چه راه حلهایی را پیشنهاد می‌کنید، تا از ابعاد این نوع نوع خشونت، چه خشونت خصوصی و چه خشونت عمومی، بتوان جلوگیری کرد؟
نيره توکلی: راه حلهایی که باید به آنها اشاره کرد، بعضی از آنها جنبه‌ی کاربردی دارد و بعضی از آنها جنبه‌ی درازمدت و نظری. جنبه‌های نظری به آن تحلیل کلی برمی‌گردد که علت اصلی خشونت فرهنگی ست و اگر من بخواهم این مسئله را بسط بدهم، باید بگویم، برای اینکه ما اثبات بکنیم که چقدر فرهنگ در تبیین خشونت با زنان تاثیر دارد، می‌توانیم یک تحقیقی را مقایسه بکنیم که در انگلیس انجام شده است و تحقیقی که در ایران خود من انجام داده‌ام در مجتمع قضایی خانواده، تا با این قیاس ببینیم که علت خشونت از دید خود مردان خشونت‌گر در انگلیس و ایران چه تفاوت‌هایی با هم دارند.
یک تحقیقی در انگلیس انجام شده که در آن ۱۸ نفر از مردان همسرآزار بررسی شده‌اند. ۳۳ درصد این افراد دلایل خشونت خودشان را استفاده از الکل و مواد مخدر ذکر کرده بودند و ۶۷ درصد پرخاشگری ناشی از افسردگی را دلیل آورده بودند. بهرحال این توجیهات در فرهنگی مانند جامعه انگلیس که در آن اولا خشونت با زنان از لحاظ قانونی و فرهنگی ناپسند شمرده می‌شود و ثانیا، مصرف الکل و مواد مخدر به اندازه‌ی مصرف آنها در ایران جرم بشمار نمی‌آید. طبیعی ست که اینها هم خشونت را، یعنی کسانی که خویشتنداری خودشان را از دست داده و دست به خشونت زده‌اند، می‌خواهند یکجوری توجیه کنند. اما جوری توجیه می‌کنند که در واقع علت خشونت به قربانی خشونت نسبت نمی‌دهند، بلکه به خودشان نسبت می‌دهند، بیشتر به مسایل روانی نسبت می‌دهند تا مصرف الکل. چون باز مسایل روانی ممکن است که مجازات کمتری در پی داشته باشد تا مصرف الکل.
اما در ایران اولا ۶۰درصد کل مردانی که زنان را مورد خشونت قرار داده بودند، خشونتشان بصورت خشونت جسمى بوده. ۹۰ درصد این ۶۰درصد در توجیه عمل خودشان با همسرشان به توجیهاتی متوسل شده بودند که با فرهنگ کل جامعه‌ی یا قوانین موجود همخوانی داشت و به اصطلاح محکمه پسند بود. دلایلی از این دست که مثلا، زن‌شان نافرمانی می‌کرد یا از آنها حرف شنوی نداشته یا بدون اجازه‌ی آنها قصد داشته به جایی برود یا حاضر نشده با شوهرش همبستر بشود، که با مفهوم قانونی و فرهنگی تمکین همخوانی دارد. اینها ۳۰درصد موارد را تشکیل می‌دادند. دلایلی مثل اینکه دست پخت زن خوب نیست یا بی‌دست و پا شلخته است و او را عصبانی می‌کند، ۴۰درصد است. دلایل ناموسی از این قبیل که زن با سرو وضع نامناسب جلوی دیگران ظاهر می‌شود یا با صدای بلند می‌خندد یا از طریق تلفن و یا اینترنت با افرادی که شوهرش آنها را نمی‌شناسد رابطه دارد، ۲۵درصد است.
همگی اینها از زمره‌ی دلایل محکمه پسند و فرهنگ پسندی بوده است که مردان خشونت‌گر در ایران در مورد علت خشونت‌شان ارائه کرده‌اند، حتا مواردی هم که مرد به وجود معایبی چون عصبی بودن خودش اعتراف می‌کرده، که فقط ۵ درصد از موارد را تشکیل می‌داده،‌ بازهم عصبی شدن خودش را به دلیل نقص‌هایی در وجود همسرش، مثل زبان درازی، نسبت می‌داده است. پس، این تایید می‌کند که هم در ایران و هم مثلا در انگلیس ممکن است که خشونت وجود داشته باشد، ولی توجیهی که می‌کنند کاملا توجیهی ست که جامعه می‌پسندد.
بنابراین باید اصلا این توجیهات را که مردی دست به خشونت بزند، به دلیل اینکه زنش تمکین نکرده یا بی‌اجازه جایی رفته و یا دست پخت خوبی ندارد، تمام اینها را از بین برد. و این با کار فرهنگی درازمدت امکانپذیر است، یعنی باید عدالت جنسیتی، مبارزه با خشونت در تمام سطوح تحصیلی از مدارس ما، از مهدکودکها، در دانشگاهها، تبدیل به یک موضوع اصلی بشود در آموزشها و فقط توی مسایل مربوط به زنان تدریس نشود، بلکه در تمام سطوح و در تمام درسها دوره‌هایی به این موضوع اختصاص داده بشود. بعد، اولیای اطفال، اولیای مدرسه آنها هم باید خودشان توجیه بشوند، برای برنامه ریزان فرهنگی باید کلاسهایی گذاشته بشود، نیروهای انتظامی همینطور. یکی از راه حلهایی که کاربردی تر است، لزوم ایجاد خانه‌های امن برای زنهاست و تغییر و البته و صدالبته تغییر در قوانین اساسی ایران و قوانین مربوط به خانواده که خشونت با زنان را در بسیاری از موارد توجیه می‌کنند.
دویچه وله: خانم دکتر توکلی با سپاس از اینکه وقت در اختیار ما گذاشتید.

0 Comments:

Post a Comment

<< Home