Sunday, February 19, 2006

قـتــــل در بــــرزخ تضــــادهــــا» سرويس: حوادث


قـتــــل در بــــرزخ تضــــادهــــا»
سرويس: حوادث 1384/11/30 02-19-2006 11:04:51 8411-14347: کد خبر
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران سرويس: حوادث
در سالهاي گذشته شاهد افزايش وقوع قتل به دلايل مختلف و به دنبال مسايل غيراخلاقي در برخي خانواده‌ها هستيم، به طوريكه در تعدادي از جنايت‌هاي اخير، زن با طرح نقشه قتل به دليل عدم توانايي روحي و جسمي با معاونت و مشاركت فرد ديگري كه اغلب با يكديگر روابط نامشروعي داشته‌اند، دست به جنايت زده است؛ جنايتي كه ريشه آن را مي‌توان در ازدواج‌هاي اجباري، اعتياد شوهر، ظهور ارتباطات نامشروع و در نهايت نا‌پايداري زندگي زناشويي جست‌و‌جو كرد.
به گزارش گروه «حوادث» خبرگزاري دانشجويان ايران، نگاهي به پرونده‌هاي اخير در اين رابطه از ابتداي سال جاري تاكنون اين حقيقت را آشكار مي‌كند كه در چندين حادثه تلخ پايتخت و حومه آن، روابط نادرست و نامشروع اخلاقي سرانجام رنگ و بوي خون به خود گرفته است.
در اين زمينه اشاره به قتل مرد 40 ساله‌اي به نام «حسن» در دي ماه سال جاري توسط دو جوان افغاني به نامهاي «شاه‌مراد» و «زمان» و اعترافات هولناك «فاطمه» همسر22ساله وي كه با برقراري رابطه نامشروع با دو كارگر افغاني به خاطر احساس تنفر شديد از شوهر ميانسالش، نقشه كشتن او را طراحي كرده بود و نيز كشف جسد مثله شده مردي در خردادماه امسال در زمينهاي كشاورزي «قرچك» ورامين كه از جنايت هولناك همسر 17 ساله‌اش به نام «فاطمه‌» با همدستي جوان 18 ساله پرده برداشت، حاكي از پديده‌هايي است كه در آن زن به عنوان انسان عاطفي و حساس، خود عامل شوهركشي شده است.
در بررسي پرونده‌هاي ارتكاب به قتل شوهر آنچه در چرايي وقوع اين رخداد كالبدشكافي مي‌شود، علاوه بر تأثيرات قابل توجه شرايط اقتصادي و اجتماعي جامعه بر وقوع قتل، بررسي وضعيت حاكم بر زندگي زن و شوهر ( قاتل و مقتول ) است كه در سه قالب به بروز آخرين حد خشونت منجر مي‌شود.
چگونه تفكر ارتكاب جنايت بر احساسات عاطفي زن غلبه مي‌كند؟
در ريشه‌يابي‌هاي صورت گرفته در اين رابطه، اصلي‌ترين علل عمده ارتكاب شوهركشي با قتلهايي روبه‌رو هستيم كه زن به نوعي در جريان نارضايتي مستمر از زندگي با همسر به دلايلي همچون مورد ضرب و شتم قرار‌گرفتن از سوي او، اعتياد شوهر، ناكامي در تقاضاي طلاق، گاه وجود خلاءهاي قانوني و ... نسبت به شرايط موجود كم تحمل شده و تحت شرايط غيرعقلاني، عمدتا با اجير‌كردن فرد ديگري، مرتكب جنايت شود.
همچنين نتايج اين بررسي‌ها نشان مي‌دهد، يكي ديگر از عوامل قتل شوهر، نشأت گرفته از حس انتقامي است كه در جريان مواجهه زن با «خيانت» شوهر و برقراري روابط نامشروع او با زن ديگري، ايجاد شده است.
به گزارش ايسنا در آخرين شكل بروز خشونت از سوي زنان همسركش مربوط به روابط نامشروع زن به دلايل مختلف و از جمله كمبودهاي عاطفي و رواني او در زندگي زناشويي‌اش است كه در پي آن روابط پنهاني با غير شكل مي‌گيرد و بدين ترتيب زن به خاطر ادامه اين گونه روابط كه خلاف شرع و قانون بوده و با عرف جامعه نيز در تضاد است با تفكرات شوم، نقشه قتل شوهرش را طراحي و عمدتا با معاونت ديگري اجرا مي‌كند.
كالبدشكافي چنين ماجراهايي، تصويري از بيماريهاي يك جامعه در حال گذار را به نمايش مي‌گذارد كه در آن مغايرت و تضاد «بايدهاي ذهني و فراگرفته» با «واقعيات موجود»، عرصه را آنقدر تنگ مي‌كند كه گاه به زعم متهمان ،ارتكاب جنايت در دستيابي به هدف، آسانتر از پيگيري قانوني است.
زنان در برزخ تضادهاي سنت‌هاي ديروز و آزادي‌هاي تعريف‌نشده امروز گرفتار شده‌اند
سرهنگ بيات، مدير كل دفتر مطالعات اجتماعي نيروي انتظامي در گفت‌وگو با خبرنگار «حوادث» ايسنا با اشاره به گره‌هاي باز نشده فرهنگي زوجين در فضاي در حال گذار جامعه مي‌گويد: در اين فضا شاهد تغييرات گسترده در حوزه رفتارها و عملكردها هستيم، به ‌طوريكه گسترش روابط به شكل مهماني‌هاي خانوادگي و گريز از فضاي سنتي گذشته سنخيت زيادي با كاركردهاي رفتاري زوجين در درون خانواده‌ها ندارد.
وي در توضيح اين موضوع مي‌افزايد: افزايش ميزان تضادها و مرز آزادي افراد گاه به سطحي از اختلاف تبديل مي‌شود كه هريك از زوجين بدنبال راه‌حلي براي خلاصي از وضع موجود و رسيدن به ‌خواسته‌هاي خود بوده و در شرايطي كه راههاي متعددي براي خروج مردان از بن‌بستهاي متصور، وجود دارد ، زنان گرفتار در برزخ تضادها و محدوديتها، در پي تخليه احساسات شديد عليه شوهرانشان، به فكر راهي براي نجات خود از جمله از ميان برداشتن همسر خود مي‌افتند.
اين كارشناس در ادامه آسيب شناسي پديده شوهركشي در ميان زنان با اشاره به كمرنگ‌شدن عواطف درون خانواده و مشكلات بي‌شمار اقتصادي، اجتماعي پيش‌روي زن و مرد كه موجب بي‌توجهي به شرايط روحي و رواني افراد مي‌شود، اذعان مي‌كند: در اين شرايط ظهور «عشق جايگزين» براي پركردن خلاء‌هاي عاطفي و شكل‌گيري روابط نامشروعي كه همراه با عذاب وجدان است، مسير اين افراد را به جايي مي‌رساند كه به طراحي نقشه قتل روي مي‌آورند.
سيستمهاي حمايتي اجتماعي از زنان و مشكلات حل نشده زناشويي ضعيف عمل مي‌كنند
همچنين دكتر سعيد قشوني‌زاده، روانپزشك و كارشناس امور زنان در گفت‌وگو با خبرنگار «حوادث» ايسنا، يكي از دلايل بروز پديده همسركشي از سوي زنان را تحمل بيش از حد شرايط سخت و كمبود حمايتهاي اجتماعي از زنان در جامعه دانسته و اظهار مي‌كند: اگر زني از وضعيت زندگي زناشويي‌اش ناراضي باشد، هيچ سازمان اجتماعي و حمايتي با اعتبارات كافي و ساز و كارهاي مشخص جهت تحت پوشش قرار دادن او وجود ندارد، به طوريكه در حال حاضر، عدم استقلال اجتماعي و اقتصادي زنان، خود به تحمل مشكلات حل نشده زندگي زناشويي و بروز آسيبهاي مبتلابه ناشي از آن كمك كرده است.
بازنگري در سير قضايي رسيدگي به پرونده‌هاي خانوادگي ضروري است
اين روانپزشك با بيان اينكه سير قضايي رسيدگي به پرونده‌هاي طلاق نيازمند بازنگري است، تاكيد مي‌كند: بايد آيين‌نامه‌هايي كه به شرايط زنان در پرونده‌هاي دادگاه خانواده، توجه كافي ندارند، بازنگري شده، چراكه گاه با اين ادله قضايي كه «سير قانوني بايد طي شود»، مسير رسيدگي به يك پرونده تا ساليان ادامه مي‌يابد و اين در حاليست كه صدور رأي طلاق بايد براحتي و تابع شرايط متقاضيان امكانپذير باشد.
دكتر قشوني‌زاده، يكي از دلايل شكل‌گيري حس انتقام از شوهر را نارضايتي زن از شرايط نامناسب تحميل‌شده اجتماعي و فشارهاي وارده از سوي شوهران عنوان كرده و مي‌گويد: توانايي زندگي جدا، حتي از شوهران ناسازگار نيز براي بسياري از زنان مقدور نيست، چراكه يافتن شغل سالم و درآمد ‌كافي براي گذران زندگي از يك سو و احساس كمبود امنيت اجتماعي در محيط‌هاي كاري به واقع فضا را براي حضور در جامعه سخت‌تر مي‌كند به شكلي كه تفكر جدايي و طلاق در حالي از ميان مي‌رود كه زن وادار به تحمل شرايطي شده كه او را سرشار از حس نفرت و در نهايت انتقام مي‌كند.
زنان همسركش در سايه بي‌اطلاعي از قوانين در برخورد با شوهر به جنايت روي مي‌آورند
وي روي‌آوردن زنان به پديده‌هاي خشن همچون طراحي نقشه قتل شوهر را همچنين از «بي‌اطلاعي برخي زنان از قوانين حقوقي و جزايي در برخورد با شوهري كه تقصير اصلي متوجه اوست»، متاثر مي‌داند و مي‌گويد: بر اساس تجربيات كاري و آمارهاي موجود، ريشه بسياري از اختلافات و درگيري‌هاي زناشويي به مسايل جنسي مربوط مي‌شود، به طوريكه افراد در قبل و پس از ازدواج هيچ‌گونه آموزشي در اين‌باره نديده‌اند و با تفكر معتقد به سركوب احساسات و مخفي ‌نگاهداشتن و خودسانسوري اختلافات در روابط ، زوجين مبتلا به انواع بيماري‌هاي افسردگي و وسواس شده و به خشونت روي‌مي‌آورند.
چرا برخي رسانه‌هاي گروهي و كارشناسان از طرح مقوله‌هايي در حوزه اختلافات زندگي زناشويي واهمه دارند ؟
اين روانپزشك با انتقاد از اينكه منابع آموزشي به خانواده‌ها رفتارهاي صحيح مواجهه با مشكلات خانوادگي را به اندازه كافي آموزش نداده‌اند، به تاثير منابع قوي همچون رسانه‌هاي تصويري و مراكز آموزشي تحت پوشش آموزش و پرورش و نهادهاي مشاوره‌اي زيرمجموعه بهزيستي اشاره كرده و با طرح اين پرسش كه «چرا برخي رسانه‌هاي گروهي و كارشناسان از طرح مسايل مربوط به حوزه اختلافات زندگي زناشويي واهمه دارند؟»، مي‌افزايد: اين تفكر پوسيده كه «صحبت كردن پيرامون اين مسايل و تعميم مشكلات به افراد جامعه بايد كنار گذاشته شود» خود در مواردي به ارتكاب خشونتهاي جبران‌ناپذير همسران بويژه در كلانشهرها منتهي شده است.
به گزارش ايسنا، بر اساس تاكيدات كارشناسان اجتماعي، بررسي پديده «شوهركشي» بايد با توجه به عواملي چون كاستي‌هاي قانوني، كمبود حمايتهاي اجتماعي، فقدان راه‌حل مناسب براي رفع چالشها و... و نيز وجود خانواده‌هاي بحران‌زده‌اي صورت گيرد كه زندگيشان در مرز عميق حادثه گرفتار شده است؛ از اين رو اين روند نيازمند توجه مسوولان و آموزش مسايل اجتماعي و حقوقي به خانواده‌هاست تا بتوان از وقوع موارد مشابه بسياري كه شايد در مراحل اوليه بحران باشند، جلوگيري كرد.
انتهاي پيام

0 Comments:

Post a Comment

<< Home