Wednesday, December 27, 2006

نقض پيوسته حقوق بشر در سازمان موسوم به مجاهدين بخش 10

نقض پيوسته حقوق بشر در سازمان موسوم به مجاهدين خلق -بخش 10


سعيد سلطا نپور

ssultanpour@yahoo.com
www.kanoun-e-abayan.blogspot.com

تحريف خبر در خبر رساني راديو و تلويزيون سازمان


در سال 65 يكي از پاسدار ان دادستاني اوين بنام زين العا بدين ( اسم كوچك وي را فراموش كرده ام )‌ تصميم گرفت كه به كمك عمويش مغازه ابزار فروشي در جنوب شهر تهران داير كند لذا تصميم به استعفا گرفته بود . اين خبر كه قاعدتا نشان از كم بودن حقوق افراد دادستاني و سنگيني هزينه زندگي اشاره ميكرد ،‌ به اين صورت از راديو ي مجاهد پخش شد. ” يكي از پاسداران دادستاني ضد انقلاب بنام ... در و حشت از گسترش مقاومت مسلحانه حلق قهرمان ايران به رهبري برادر مجاهد مسعود رجوي رهبر انقلاب نوين مردم ايران ،‌از دادستاني استعفا كرد. “‌
فكر مي كنم به تحليلي نياز ندارد. بنابر اين به مورد ديگر اشاره مي كنم.


مهندس منصور مدير عامل سايپا (‌رنو) از سال 1361 تا 1368 بود وي در سال 1367 در پي اختلافات با مهندس ميرزاده معاون رفسنجاني كه بخاطر رد درخواست ميرزاده بر اي گرفتن چندين دستگاه رنو ي مدل جديد كه بالطبع براي وي سود اور بود ، از طرف مهند س منصور ،‌ تصميم به مخالفت با وي گرفته بود . اتفاقا مهندس منصور كه تحصيلكرده امريكا بود در باند رفسنجاني ، محمد علي نجفي وزير آمورش عالي (‌دوره رفسنجاني ) و نيز بهزاد نبوي (‌وزير صنايع سنگين )‌بود و اتفاقا در ان سالهاي اخر جنگ چندين بار ترجمه رفسنجاني را در مصاحبه با خبرنگاران خارجي به عهده داشت. اين اختلافات و نزديكي بيش از حد و ي به رفسنجاني ونيز موفقيت درتوليد رنو ي جديد ،‌باعث شده بود كه وي مخالف زياد داشته باشد. اتفاقا وي حزب اللهي نبود ولي از نظر سياسي به خميني اعتقادداشت .
د رهر حال وي زياد روي حمايت رفسنجاني حساب مي كرد كه اشتباه محض بود زيرا رفسنجاني كسي نبود كه از شخصي حمايت آشكار كند .
به وي اتهام سو استفاده ميلياردي شد كه باعث دستگيري وي و زنداني شدن در زندان كميته مشترك شد .زيرا دستگير ي و يهمزمان با شكست سنگين نيروهاي جمهوري اسلامي در منطقه فاو ( پس از اشغال ان توسط ج.ا.) بود و اتهام جاسوسي هم بوي زده شد كه بي اساس بود
كمال خرازي سفير ج.ا. در سازمان ملل از دوستان مهندس منصور بود كه بدليل اتهام جاسوسي توسط وزارت اطلاعات ،‌ هيچ گونه كمكي به وي نكرد.
نقل اين داستان اين است كه سازمان درجريان ريز اين اختلافات بود ولي خبر بر سر اختلاف بين باند هاي رژيم و دزدي هاي ميلياردي پخش ميشد در حاليكه اختلافا ت داخلي جناح رفسنجاني بود و رفسنجاني هم اصلا در اين زمينه دخالتي نداشت .

اتفاقا به يكي از مسولين در اين مورد تذكردادم كه چراامانت در خبر رساني را رعايت نميكنيد. گفت اين جوري اثرش بيشتر است .

البته موضوعا ت ديگري هم حتما هست كه نشان از تحريف اخبار دارد .
افشاي تاسيسات اتمي

سازمان تنها جرياني است كه روي تحريم اقتصادي ايران و افشاي مسوله اتمي ايران تاكيد مي كند و همانگونه كه سيمون هرش د رمقاله ” تبعيد يها ”‌ رد هفته نامه نيويوكر نوشته بود خبر تاسياست اتمي را اسرائيل يها به سازمان دادند زيرا افشاي ان توسط اسرائيل سريعا در جهان سوم به ضد خودش تبديل ميشد .
خانم رايس وزير امور خارجه امريكا مكررا در صخبهايش اشاره به صحت اين خبر ها توسط اپوزيسسون مي كند زيرا حاضر نيست عو اقب سياسي ان را مانند ژنرال كللين پاول د رمورد عراق بهعهده بگيرد .


تنها موافقين حق حرف زدن دارند

برا ي نمونه اگربه نشريانت وابسته به سازمان رجوع كنيد و قتي كه در مورد هوادران داخل كشور نقل ميكند هيچگاه به منابع اشاره نمي كند .بسياري از دست خط ها د راين چند سال اخير د رمورد شعار نويسي تغيير نكرده است . بعني يا فرد هوادار خوشبهتانه هنوز دستگير نشده است و يا اينكه يك فرد است كه به شهرهاي مختلف سفر ميكند و اين اعلاميه ها را مي چسباند و يا اينكه سازمان بدليل اينكه كمتركسي دسترسي به آرشيو سازمان ندارند براي اظهار وجود كردن چنين شيوه هاي غيراخلاقي را بكار ميبرد.

د رتفسير ها و مقالات و راديو و تلويزيون سازمان هنوز هيچ فردي كه از سازمان تعريف نكند مشاهد ه و اثري نيست چه برسد به اينكه منتقدي يافت شود .

د ربخش اطلاعات سازمان ،‌هر روزه روزنا مه هاي چاپ تهران در عراق بود با يك روز تاخير . در ان سالها 65تا 68 اينترنت نبود و امكان دسترسي به روزنامه ها از طريق پيك سازمان در داخل مشور ممكن نبود . من حدس مي زنم كه يم ياز سفارتخانه ها در تهران اين روزنامه ها رابه سازما ن د رتركيه مي رساند و پيك سازمان انرا روزانه به بغداد مي فرستاد.
در اين بخش كساني كه با خارج سر و كار داشتند مي توانستند كل روزنامه را مطالعه كنند ولي در داخل قرارگاه و بخشهاي سازمان ،‌تنها گزيده هاي خبري كه توسط مسولين دسيت چين شده بود و هيچ گاه متنكامل نبود در نشست زورانه خواند ميشد.
د رقرار گاهها ي مختلف منجمله اشرف هيچگاه افراد دسترسي به تلويزيون سازمان را ندارند و تنها در ناهار و شام بخشهاي خبري صداي سازمان پخش ميشود . يعني اين تلويزيون با برنامه ها ي يكطرفه ،‌هم براي افراد قرار گاه در دسترس نيست.

بر خلاف تصويرهايئ كه از تلويزيون سازمان پخش ميشود ، هيچكدام ا زكامپوترها ي قرار گاه اشرف به اينترنت متصل نيستند .يعني پادگان نظامي اشرف د رسانسور كامل خبري سازمان است . اخرين نمونه ان پخش شادي ديوانه وار اعضا در اشرف براي سفر مريم رجوي به نروژ و بلژيك بود . د رحاليكه نروژ و بلژيم د ردنيا ي سياست اروپا نقش جدي ندارند . اتفاقا 2 سوال اساس د راين جا مطرح ميشود

1. چگونه بعد از 20 سال نمايندگان يك مجلس در يك كشور اروپا ئي هنوز پيام اپوزيسيون ر ا كه معتقد است دولت سايه به رسمت شناخته شده از سوي دولتهاي اروپائي است ، نگرفته اند؟

2. مگر قرار است آزادي مردم ايران توسط يك كشور اروپائي تامين شود كه شادماني مي كنند. واين موضوع جاي گريه دارد نه شادماني زيرا نشان از زير سلطه بودن ان كشور دارد .
آزادي و استقلا ل مردم ايران و ديگر كشورها بايستي توسط مردم ان كشور تعيين شود


رعايت خبر رساني درست شرط اصلي اعتبار است . شما ميتوانيد اصل خبر را پخش كنيد و بعدا در مورد ان طرف ديگر خبر را هم پوشش بدهيد و در مورد ان هم تفسير كنيد ولي اصل خبر را براي در خدمت قرار دادن اهداف سازماني يك اشتباه استراتژيك بود كه به اعتبار سازمن لطمه جدي زد. . اتفاقا يكي ا زدلايل بي اعتباري سازمان در مورد خبر رساني هم سابقه طولاني سازمان در اين مورد است.

سانسور خبري

خودكشي ها

د رسال 2002 در پست شرقي قرار گاه اشرف دختر 15 ساله اي بنام آلان محمدي بر اثر شليك گلوله كلاشينكف برروي پيشاني اش به قتل ميرشد. سازمان اين موضع را يك شليك ناخواتسه دربين اعضا خود اعلام مي كند .
چندنكته را سازمان ا زپاسخ دادن به ان طفره مي رود.

1. دختر 15 ساله در پست نگهباني چه مي كرده است ؟
اگر آموزش نديده بوده است چگونه وي را به پست فرستاده بودند ؟‌
مسو ل اين عمل كه بود است و چه برخوردي با وي شده است ؟‌ . (‌ آموزش نو جوانان در عمليات نظامي )
اگر شليك ناخو استه بوده چگو نه گلوله بجاي زير چانه د ر پيشاني وي نشسته است ؟‌ اين امر فرضيه خودكشي آلان محمدي را بشدت تقويت ميكند.
هنگام خاكسپاري آلان محمدي دستمالي بر روي پيشاني وي بسته بودند تا جاي گلوله براي حاضران مشخص نباشد.
از سوي ديگر رقيه در نشست “ پرچم “ به شركت كنند گان مي گويد:
اگركسي در اشرف خودكشي كند لياقت خاك شدن د راشرف را ندارد قبلا 10-15 نفر اينكار را كردند و د ربيرون اشرف خاك شده اند.

تناقض د رمورد كشته شدن سعيد نوروزي كه خانو اده وي در كانادا هستندو تا قبل ا زطرح موضوع قتل وي توسط ،سازمان ،‌انها به اين مسئله نپرداخته بود ، نيز نمونه اي ديگر ا زناپديد شدن ها ، كشته شدنها مي باشد كه تا كنون مسولين سازمان حاضر نشدهاند د رمورد ان توضيحي به خانواده ها و افكار عمومي بدهند.

نمونه ديگر ترور كردن فرد ناراضي

در سال 2000 . رضا صاف نيا د رزمان فرماند هي رقيه د ر علوي (‌ارتش )‌و فرماندهي مستقم اسد اسدزادهؤ‌عضو ارتش بو ده است ،‌ برا ي يك سلسه عمليات ايذائي كاتيوشا به همراه 30 نفر ديگر همراه با 3 قاطر كه برروي هر كدام 2 تا كاتيوشا حمل ميشده است از با لا ي مرزمهران روبروي ايلام داخل خاك ايران ميشوند . د رموقع تجمع د رهنگام برگشت ، صداي شليك گلوله اي ايد . رضا صاف نيا را به عنوان نفودي كه قصد فرا ر داشت مورد اصابت گلوله قرا رمي دهند. شاهدان عيني منجمله حميد قنبري (‌نو جوان اعزامي به عراق ) ميگويند . رضا صاف نيا در حاليكه روي قاطر انداخت شده بود و به عراق بر گردانده ميشد مرتب ميگفت “ نامردها منو زديد. “

بازديد هيئت امريكائئ ا زاشرف

در بهمن 68 يك هيئت از كنگره امريكا به سرپرستي مروين دايملي امريكائي برا ي بازديد قرار گاه اشرف امده بودند.
صبح به ما گفته شددر سر صبحگاه لباسهاي نوي خود ر ا بپوشيم.د رهمين زمان تانكها در كنار تعميرگاه روشن شده بودند .گه تازگي د اشت . جنبش و جوش زيادي در اشرف به چشم
مي خورد . هيچگاه علت اين فعاليت به اعضا گفته نشدزيرا مي دانستند كه اين موضوع دافع شديدي دارد . . .
مصطفي طباطبائي كه ا زگردان ما براي كار ترجمه رفته بود مي گفت كه امريكائي ها درتعميرگاه تانك از “زبلي “ زنان تعجب كرده بودند. وي گفتؤ سازمان زناني را كه انگليسي بلد بودند براي ان روز به تعميرگاه برده بودند.

سازمان مانند خميني معتقدند كه تعهد مهم است نه تخصص. به همين دليل هم اقاي طباطبائئ كه را خلبان بود را به آشپزخانه براي كاركردن فرستاده بودند و كساني را كه مكتبي بودند براي يادگير ي فن خلباني به عراقي ها معرفي كرده بودند. اينها همه نوعي ضايع كردن حقوق انسانهاهست زيرا تخصص ها هرز مي رود .

گزارش نويسي ( جاسوسي ديگر افراد)

تمام افراد تشكيلات موظف بودند كه روزانه نسبت به كارهائي كه كرده اند و بحث هائي كه با ديگران د اشته اند و يا ازديگران ديده و يا شنيده اند گزارش بنويسند. د رحالي كه نشست هفتگي بود و درانجا همه از يكديگرانتقاد ميكردندو نسبت به مسائل پيرامون نظر مي دادند.
سازمان بهمين دليل خيلي سريع متوجه انفعال و يا مسئله دار شدن افراد ميشد و با انها بر خورد مي كرد . يكي از دلايلي كه انشعاب در سازمان صورت نگرفت اين بود كه مخالفان قبل از اظهار نظر اخراج ويا دستگير مي شدند.

نكته منفي ديگر در مورد گزارش نويسي ، عدم اعتماد و شك كردن به ديگر افراد گروه بود زيرا درز خبر منفي و مور د انقتاد قرا گرفتن بخاطر صحبت هاي دوستانه ، كار ساده اي نبود

در همين رابطه محمد رضا بزرگيان معروف به حنجره طلائي مسول تبليغات د ربازيهاي قرارگاه ، چندين مورد گزارش در موردمن نوشته بود . حسين اديب ( فرمانده لشگر )مجبور شد كه يكي از اين نوشته ها را به من نشان بدهد. موقع رفتن از قرار گاه جهانگير من را به دژباني درب اشرف آورد و در راه اين را به وي گفتم هم خجالت كشيد و هم تعجب كرد. زيرا اوي موقعيت مرا در سازمان نمي دانست .


اصرار سازمان بر نگهداشتن سميه محمدي

#. در تمامی پروسه مصاحبه هاي افراد سازمان با نيروهاي امريكائي يک نماينده از جريان رجوی در انجا حضور داشت .
حضور بهزاد صفاري مسول قضائي سازمان در اشرف كه د رسال 2004 در هنگام مصاحبه سميه محمدي ( اعزامي از كانادا )‌ با مسو لين سفارت کانادا در اردن طی نامه ای عليرغم درخواست مكرر انان براي تنها گذاشتن سميه توجهي نكرده است . اصل اين گزارش در اسناد منتشر ده دولت كانادا موجو د است. . سميه محمدي بدليل اقامت در اشرف موقعيت مهاجرت خو د در کانادا را از دست داده است د ر حاليکه مسول سازمان رسما به پدر وی قول داده بود که مسله مهاجرت وی را سازمان پيگير ي مي كند. سميه محمد ي هيچ گونه مدرك قانوني ندارد كه بتوان براي وي ويزا ي كانادا درخواست كرد.

پخش مصاحبه با سميه محمدي درحالي كه مانند مصاحبه هاي اوين فرد سوال كننده چهره اش نشان داده نمي شود . انها عكسهاي سميه را در حال عمليات نظامي و شستن تانك نشان ميدهند در حالي كه د رفيلمهاي مربوط به ندا حسني ( قرباني آتش جهالت ) را كه مصرف خارجي دارد روي تانك نشان نمي دهند گه ا زوي يك چهره معصوم نشان بدهند كه براي ازادي مريم رجوي خودش را سوزاند.
د راين ويدئو سيمه از كتابخانه رفتن صحبت مي كند واينكه د رانجا بسكتبال هم بازي ميكند و.سميه مي گويد كه تحصيلكره كاناداست كه درت نسيت زيزرا وي تنها دو سال در دبيرستان در مانادا درس خوانده است و دپيلم هم دريافت نكرده است . اين شيو ها را سازمان براي فشار اوردن رو حي و سو استفاده از كساني كه از داخل ايارن به سازما ن پيوسته بودند استفاده مي كند و مسولين سازمان با تحسين به مكساني كه زندگي بورژوازي را در غرب رها كرده بودند و به اشرف امده بودند را وسيله اي براي تحقير كساني كه ا زداخل ايران امده بودند و نسبت به سازمان انتقاداتي داشتند ، كرده بود . يعني به انان ميگفت بايد خيلي خوشحال باشي كه ما تورااز ايران نجات داده ايم و الان در جمع ما هستي و با مقايسه فرد خارج كشوي به سازمان خيلي بدهكار هستي.
در يك نمونه ايوب نامي بود كه در امريكا در پيتزا فروشي كار ميكرد وي بيشرت اهل زيبايد اندام بود تا كار ايدئولوژيكي . برخي مسولان براي تحقير ديگران به فداكار يوي اشاره مي كردند . صرفنظر از اينكه نيت وي چه بود كه البته وي برا ي كوتاه مدت امده بود ولي بعد ها كه به امريكا رفتيم و زندگي ماشيني در ديناي سرمايه داري و بيرحم آمريكاي شمالي را ديديم دريافتم كه اتفاقا براي اين افراد حضور چند ماهه در اشرف بهترين دروان زندگيشان بود كه به عنوان مرخصي از ان استفاده ميكردند .

ملي كاري و مصادره

يك كلمه اي در روابط و مناسبان سازمان بود بنام ملي كار ي بود كه شامل كسي ميشد كه در روز مسول انجام يك كار خدماتي در انجمن ها ي سازمان بود مانند تهيه غذا . كار داوطلبانه تشكيلاتي ، اين لفظ بعد آدر زندان هم استفاده شد . بعدها سازمان د رمسير مبارزه و افزايش سركوب خشونت بار كه مردم را از سازمان جدا كرده بود . سازمان با كمبود امكانات مالي و تداركاتي روبر و شد لذا به اعضا دستور داده بود كه مي توانند پول را از بانكها مصادره كنند . همچنين انها مي توانستند اتوموبيلها را براي عمليات و يا فرار از صحنه درگير ي با استفاده از اسلحه مصادره كنند. بالطبع بعد از خروج از صحنه ،‌اعضاي تيم ،‌ماشين را در كنار خيابان برا ي صاحب ماشين پارك مي كردند كه مشكلات عديده اي براي اين عده داشت.

به مرور زمان و با دستور خروج نيروها ازا يران به خارج ا زكشور،موج خروج هواداران ا زكشور اغاز شد( سال61 ). در اين سال دادستاني اوين توانسته بود تا رده هاي دوم سازمان نفوذ كند و مبلغي برابر با 7 ميليون تومان كه دران زمات معادل 100 هزار دلار بود را جمع آور ي كند. در اني مرحله غداي بعضي از خانه اي تيمي از آشپزخانه اوين تهيه ميشد .
يكي از مسولين اين عمليات هادي درخشنده بود .
حضور پناهندگان در اروپا و نيز حقوق حداقل پناهندگي باعث فشارهاي زيادي بر روي همه پناهدگان ميشد . عدم امكانات مالي بعضي از اعضا و هواداران و بسياري از پناهندگان با هر گرايش سياسي و اجتماعي را وادار مي كرد كه بدليل كمبود مالي در فرو شگا ههاي بزرگ مواد غذائي را برداشته و در همان فروشگاه بخورند و يا مخفيانه به بيرون منتقل كنند. بالطبع اين روش غلط ايرانيان پناهنده در دوران آغاز پناهندگي تاثير بسيار بدي بر افكارعمومي و نيرو ي پليس كشوهاي اروپائي داشت . كمتر پناهده اي از ان دوران است كه پرونده اي در پليس بدليل دزدي از فروشگاه نداشته باشد. .

متاسفانه بعد از مدتي اينكار خط سازماني (‌مجاهدين )‌ شد و ديگر بسياري از هواداران از بيان كردن “ملي كردن “ هم هيچ احساس بدي نمي كردند. مثلا د ربعضي از كشورها سازمان نيروهاي جوان را براي استخدام به عنوان صندوقدار فروشگاهها فرستادند. بعد ا افرا د سازمان مي توانستند وسايل زيادي را بدون پرداخت و يا پرداخت يك جنس ولي برداشتن چندين جنس از فروشگاه خارج كنند.
متاسفانه بعد از سفر مسعود رجوي به عراق و شروع كمكهاي مالي به سازمان ،‌اين سنت غلط همچنان كم و بيش تكرار مي شد .اگرهم تكرار نشود افراد همچنان در نقب به گذشته ها با افتخار از ان ياد مي كنند زيرا معتقدند حق انان بوده است و البته استدلال هم براي ان دارند. زيرا حركت غلط بدون تئوري توجيه ممكن نيست.


من د رمقامي نيستم كه برا ي پناهندگان راه درست و غلط را نشان دهم ولي برا ي يك سازمان سياسي مدعي انقلابي گري و اسلامي چنين توجيهاتي بشدت نشان از مشكلات جدي راهبردي و تفكري دارد.



كمك مالي جمع كردن

همزمان سازما ن د رپاريس و اروپا شروع به جمع اوري كمك مالي كرد . اعضا د رسرما و گرما شروع به برخورد با مردم كردن و د رخواست دريافت كمك مالي از مردم محلي و توريست ها با نشان دادن عكس فرزندان شهداو نيز عكس اعدام شده ها كردند.
بعد ا ز مدتي اينكا ر يك سنت شد . به عنوان نمونه خانم “ ا“ مي گويد من د رفرانسه روزي 1000 يورو كمك مالي جمع ميكردم ولي بعضي از روزها مسول ما اگر اين پول كمتراز 1000 يورو بود طوري برخورد ميكرد كه انگار باقي اين پول را من برداشته بودم و به من انتقاد ميشد. خانم
“ ا“ كه اكنون د ركانادا زندگي ميكند و با سازمان ارتباطي ندارد.

بعد از شروع كمك هاي صدام ،‌ سازما ن هم چنان اين سنت را ادامه داد زيرا اين تنها راهي بود كه ميتوانست در پاسخ ان عده از هواداراني كه ريخت و پاش هاي ميليوني را مي ديدند، ولي نمي توانستند در تغيير اهد اف سازمان شك كنند ، باشد. به عنوا ن نمونه هزينه وكالت ازادي مريم رجوي و 16 نفر ديگر ا زاعضاي سازمان در فرانسه بالغ بر دو ميليون و دويست و سي هزار پورو شده است . همچنين رقمي برابر 1000000دلار هزينه پرونده تهمينه مسول سازمان
د رآمريكا شده است كه اكنون با مچ بند الكترونيكي تحت نظر اف. بي .آ ي تردد ميكند.
وثيقه گذاشتن 500 هزار دلار ي نقدي برا ي آزا دي موقت زينب طالب جدي در اكتبر 2006 د ر
نيو يورك نشان از دسترسي به كمك هاي خارجي دارد.
مهدي ابريشمچي در سيماي سازمان نيز چند روز قبل گفت كه تمامي پولهاي سازمان وارتش و راديو و تلويزيون را هواد اران ”مقاومت “ مي پردازند. اتفاقا لازم است كه سازمان صورت جساب هزيه هايشر ا براي شفافا سازي اعلام كند تا مشخص شود كه امكان پرداخت چننين هزينه هائي مانند 5 هزار نفر بدون حمايت خارجي امكان پذير نيست.


دكتر حسن رادبين د رهنگان پيوستن به سازمان ، از بانكهاي ايتاليا براي سازمان پول مي گيرد . از انجا كه اين افراد فكر نمي كردند كههيچگاه زنده خواهند ماند و يا در صورنت زنده مانده به ايران خواهند رفت ،فكر بازپرداخت را هم نداشتند واين مشكلات جدي براي حضور احتمالي اانان و بر گشتن انان در كشور مبدا بوجود مي آورد.

حميد سياه منصوري
مدت 10 سال است از كانادا به عراق رفته است . وي بعد از چند سال تصميم ميگرد كه زندگي عادي داشته باشد ولي از انجا كه مبلغي در حدود 40 هزار دلار از محل كارتهاي اعتباري خود قبل از ملحق شدن به سازمان براي سازمان گرفته بود ، ديگر با توجه به اين عمل غير قانوني ، فكر مي كرده كه امكان بازگشت به كانادا ر ا ندارد، بعد از صحبتهاي زياد ، مسولين سازمان به وي اتاقي د روسط اشرف مي دهند كه در ان تلويزيون و وسايل زندگي معمولي بوده است . متاسفانه مسولين به اين اتاق ”اتاق فساد “ مي گويند زيرا در روابط مناسبات سازمان نيست و حميد با تلويزيون ميتواند تلويزيون عراق و چند كشو رديگر را ببيند.
بسياري از جوانان بعد ا زتاريكي شب به اتاق حميد مي رفته و تلويزيون نگاه ميكردند .

بسيار باعث تاسف است كه سازمان به حميد و حميد ها اطلاعات درست نمي دهد زيرا كانادا د رصورت اعلام ورشكستگي، بدهي افراد بعدا ز7 سال پاك ميشود. (اگر چنين كاري به قصد كلاهبرداري هم بوده باشد، پليس كمتر دنبال انرا مي گيرد ). بنابرا ين جرم تلقي نشده و پليس انرا پيگيري نمي كند. اعزام حميد كه يك كانادائي است به كانادا بسيار كار ساده اي بوده است .
عدم همكاري سازمان و اطلاع رساني برا ياتخاذ انتخاب آگاهانه يك كار غير اخلاقي است.

در هر حال حميد در صورت تمايل مي تواند با يك وكيل تماس بگيرد و مشكل امدنش را حل كند .

0 Comments:

Post a Comment

<< Home