نميخواهم بميرم؛ ميخواهم فرياد بزنم»
نميخواهم بميرم؛ ميخواهم فرياد بزنم» اقدام به خودكشي در ملاءعام، تراژدي اختلالات رواني درمان نشده
سرويس: حوادث 1384/11/07 01-27-2006 12:09:01 8410-06250: کد خبر
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران سرويس: حوادث
در ميان انبوه اخبار منتشره «حوادث» رسانهها، هر از گاهي گزارشهايي مبني بر اقدام به خودكشي افراد مشاهده ميشود؛ اخباري كه در آن «جواني 3 ساعت در بالاي يك برج 12 طبقه خود را گرفتار برزخ ميان مرگ و زندگي ميبيند»؛ «دختري با ريختن بنزين بر روي خود، در يكي از ميادين اصلي شهر، خود را به آتش ميكشد» و ... ؛ اين در حاليست كه چشم دهها شهروند، تماشاگر اين نوع حوادث تلخ بوده، بطوريكه در برخي موارد نيز احساسات جمعي را به شدت با خود همراه كرده است.
به گزارش خبرنگار خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، در حالي كه زمينههاي بروز حوادث اقدام به خودكشي بارها مورد بررسي قرار گرفته است اما در اين ميان، وقوع اشكال شناخته شده اقدام به خودكشي در ملاءعام همانند سقوط از بلندي، خودسوزي و شليك گلوله بر سر، از آن دست حوادثي است كه فرد اقدام كننده خواستار برانگيختن توجه عمومي است، تا آن جا كه در بسياري از موارد، وسايط ارتباط جمعي نيز در جهت سوق دادن افكار عمومي به حادثه وقوعي نقش بسزايي ايفا ميكنند. در اين حال بررسي زمينههاي بروز اين آسيب اجتماعي و علتيابي اقدام به خودكشي افراد در ملاءعام بيش از پيش حايز اهميت است.
«ميخواهم فرياد بزنم، نميخواهم بميرم»
دكتر سيد مهدي صميمي، روانپزشك و عضو هيات علمي دانشگاه انگيزههاي مطروحه از سوي اقدام كنندگان به خودكشي در ملاءعام همچون «بگذاريد فرياد عمومي جامعهمان باشيم» را تنها يك شعار ميداند و ميگويد: معمولا اقدام كنندگان به خودكشي يكسري توجيهات و بهانهها را تحت اين عنوان مطرح ميكنند: «تنها به خاطر خود به زندگيام پايان نميدهم؛ بلكه به خاطر مشكلات جامعه و ساير همسالانمان اقدام به خودكشي كردهام.» اين در حاليست كه به واقع همه اين مسايل، سرپوشي بر بيماري رواني اين افراد است، چراكه در غير اين صورت، فرد براي حل مشكلات و مسايل پيش رو، راه حل بهتري انتخاب ميكند.
اين روانپزشك در بررسي اقدام خودكشي در ملاءعام اظهار ميكند: از نگاه روانپزشكان، بررسيها حاكي از آن است كه در پس اقدام اين افراد، بيماري نهفتهاي، آنها را وا ميدارد براي به دست آوردن يك خواسته دست به اين گونه اعمال بزنند، در حالي كه خودكشي، راه رسيدن به اهداف مورد نظر نبوده، بلكه تنها بيانگر ناتواناييهاي محرز اقدام كنندگان است.
وي در تشريح اين كه چه نوع از بيماريهاي رواني منجر به بروز رفتار خودكشي ميشود با اشاره به اسكيزوفرني، اختلالات دو قطبي ، افسردگي و ... به عنوان اصليترين موارد منجر به خودكشي، اذعان كرد: در موارد خفيفتر، فرد ممكن است به اين بيماريها مبتلاء نبوده اما در مقابله با استرس بسيار شكننده روبهرو باشد، به طوري كه تحت تاثير استرس، اقدام به خودكشي را برميگزيند.
به گزارش ايسنا، نوعي از اختلالات رواني در افرادي با شخصيت «هسيتريونيك» بروز ميكند، بطوريكه برخي از ويژگيهاي شخصيتي افراد مبتلا از جمله عدم «بلوغ عاطفي» و «خود محوري» موجب ميشود، وي دچار نوعي «خودشيفتگي» شده و نسبت به ارزيابي ديگران و يا انتقاد آنها احساس حقارت كند و از سطحي بودن رنج ببرد، تا آن جا كه از لحاظ رواني نيازمند جلب توجه دايمي ديگران باشد.
بدين ترتيب «تمايل به جلب توجه»، مهمترين ويژگي مبتلايان به اين اختلال شخصيتي است تا آنجاكه به هر كار غيرعادي دست ميزنند و به هر ترتيب ميكوشند توجه ديگران را حتي با خودكشي و پايان بخشيدن به زندگي به خود جلب كنند، از اين رو اقدام به خودكشيهاي نمايشي و حملات غش و ضعف در برابر ناكاميها براي رسيدن به خواستهها در زنان و مردان «هيستريونيكي» زياد به چشم ميخورد و منظور اين افراد از خودكشي ايجاد احساس گناه در اطرافيان و يا جلب نظر براي رسيدن به خواستهها است و معمولا قصدي مبني بر مرگ در ميان نيست.
«چه بايد كرد؟»
با توجه به اين كه استفاده از روشهاي كم خطر همانند مصرف دارو در اقدام به خودكشيهاي تهديدآميز يا نمايشي كه اكثرا به موفقيت ميانجامد بايد بر جدي تلقي كردن تهديدهاي افراد و اقدام به خودكشي آنها به طور نمايشگونه تاكيد كرد، چراكه 70 تا 80 درصد اقدام كنندگان به خودكشي پيش از اقدام جدي، نيت خود را با كسي در ميان ميگذارند كه البته مورد توجه قرار نگرفته است.
دكتر صميمي همچنين اصليترين معضل پيشروي در اين باره را بيتوجهي در شناسايي و پيگيري بيماريهاي رواني از سوي خانوادهها و افراد عنوان كرده و به ايسنا ميگويد: در حالي كه ريشههاي بروز بسياري از آسيبهاي اجتماعي در ابتلاء به بيماريها و مشكلات رواني است، متاسفانه همچنان رجوع به روانپزشك و روانشناس در ايران نه تنها به عنوان يك عمل مستمر جهت حفظ سلامت رواني شناخته نشده است بلكه مراجعه افراد معدودي كه به پيگيري مشكلات رواني خود ميپردازند نيز مورد تمسخر سايرين واقع شده و به عنوان يك فرد پريشان خطرناك با اين افراد برخورد ميشود.
وي با انتقاد از جايگاه كنوني روانشناسي در مراكز آموزش و پرورش، تاكيد ميكند: ما نيازمند شناساندن كار روانشناسي جهت حل گرههاي فكري براي به دست آوردن آرامش روحي افراد هستيم تا بتوانيم در جهت شناسايي و درمان مشكلات روحي ــ رواني آنها روشهايي را در نظر گرفته و اعمال كنيم.
عضو هيات علمي دانشگاه در پايان توجه هرچه بيشتر مراكز تصميمگيري، تمركز رسانهها بر نهادينه شدن آموزش و مهم برشمردن سلامت رواني در خانوادههاي آسيبپذير جامعه را خواستار شد.
انتهاي پيام
0 Comments:
Post a Comment
<< Home