Wednesday, December 27, 2006

نقض پيوسته حقوق بشر در سازمان موسوم به مجاهدين بخش 13

نقض پيوسته حقوق بشر در سازمان موسوم به مجاهدين خلق ايران - بخش 13 ( پاياني)


سعيد سلطانپور



سرنوشت اعضاي تشكيلات قرار گاه اشرف در دست بيگانگان

. عراق در آستانه جنگ داخلي است . مردم معمولي قربانيان اصلي هستند . مساني كه بقولي دستشان به دهنشان مي رسد به ديگر كشورها مهاجرت مي كنند . آمريكا دراشغال عراق به بن رسيده است اين به مفهو م بن بست تمامي نيروهاي در خط امريكا،‌ منجمله سازمان هست . يكي از راه هاي برون رفت از وضعيت موجود ، كشاندن محدود دامنه اشغال به ايران است و البته تنها جرياناتي كه معتقد به براندازي جمهوري اسلامي از طريق نظامي هستند ،‌‌ اسرائيل و عده بسيار كمي از نو محافظه كاران آمريكا با استفاده ابزاري از جريان مسعود رجوي هستند.

اسرائيل تنها كشوري است كه نه تنها به آمريكا حساب پس نميدهد بلكه خود سرانه نيز دركردستان عراق فعال هست. عبدالله اوجلان سابق حزب پ.ك. ك. تركيه در نامه اي در زندان نوشت كه عامل اسارت وي و پيگري ان اسرائيل بود . وي مي گويد “هيچگاه تصور نمي كردم كه اسرائيل تا اين حد به سرنوشت من علاقه مند باشد و فكر ميكرديم آمريكا پشت قضيه باشد . و لي تنها دو لتي كه توانست در روي يونان و كنيا و تركيه تاثير داشته باشد ،‌اسرائيلي ها بودند .“

با توجه به تشابه حزب پ.ك.ك. و مجاهدين در سياست منطقه،‌ آموزش نيروهاي ويژه كردستان عراق از پيشمرگه ها ي كرد ، توسط اسرائيل ،‌ ميتوان نتيجه گرفت كه ،‌ سرنوشت قرار گاه نظامي اشرف و اعضا ي باقي مانده ان به همين سادگي ها تعيين نميشود . يعني د رحال حاضر خود اعضاي سازمان هم تصميم بگيرند گه اشر ف ر ا ترك كنند ، بدليل اينكه نوشت انان بدليل سياست وابسته رهبري سازمان با منافع قدرتهاي خارجي در منطقه گره خورده است ،‌ ممكن نخوا هد بود .

د رهيمن راستا ،‌ رهبري سازمان با ادعاي پناهنده بودن سازمان در عراق ‌،‌ كه مبناي حقوقي ندارد ،‌بازهم اعضا و هواداران خود را با اطلاعات غلط فريب مي دهد. زيرا بر طبق قوانين پناهندگي سازمان ملل،‌ به هيچ فرد مسلحي پناهندگي داده نمي دهد . بنا بر اين چگونه ميشود به يك پادگان نظامي پناهندگي سياسي داد اگرقرار است كه اسلحه داشته باشند.
نامه مورخ 21 آذر 85 كه سازمان با تبليغات به مسعود رجوي نسبت داده است و البته در درستي ان ترديد هاي جدي وجود دارد ،‌ و انتشار ان سوالات بيشتري را از يك سو براي مردم ايران از سوي ديگر براي هواداران و اعضاي سازمان بدنبال د اشته است . وقتي كه مژگان پارسائي مانند دوران ناصرالدين شاه مي گويد “ما به هيچ كس نمي گوئيم رجوي كجاست تا چشمشان كور شود “ رجوي در اين نامه همزمان به صورت امري ،‌خواهان حق پناهدگي در عراق شده ساست و همزمان خواستار بازپس دادن اسلحه ها ي سازمان شده است . !!!

اصل پناهندگي براي اين است كه جان پناهجو د رخطر باشد فردي كه مسلح است كه نياز به مراقبت ندارد.
پناهندگي در صورتي محقق خواهد شد كه اعضا سازمان توسط كشورهاي ديگر به پناهندگي پذيرفته شوند و يا عراق به انان پناهندگي بدهد كه د رشهرها زندگي كنند كه با توجه به ناامني اوضاع و دشمني كردها و شيعيان با مجاهدين ،چنين ريسكي را اعضا نخواهد پذيرفت .

بعدا ز سقوط صدام حسين ،‌شرايط فلسطيني هاي داخل عراق كه در زمان وي بخاطر سياست صدام براي رهبري جهان عرب در مورد اسرا ئيل مورد توجه خاص بودند ، بشدت وخيم شده است. بسيار ي از فلسطيني ها مورد ضرب و شتم قرار گرفته اند و در معرض خشم عراقيها قرار دارند.
در روز 22 دسامبر كمسيون پناهنگي سازمان ملل اعلام كرد كه 49 فلسطيني كه براي حفظ جانشان از عراق خارج شده اند بدليل عدم اجازه ورود توسط سوريه د رمرز بين عراق و سوريه چندين روز است كه گير افتاده اند و هيچ كشور ي هم حاضر به دادن پناهندگي به اين عد ه نيست.
عليرغم اينكه اين فلسطيني ها د ر كنار صدام در سياست سركوب داخلي بر عليه اقليتهاي عراق مانند جريان رجوي نايستاده نبودند ،‌ چنين مورد خشم عراقيها هستند.ٍ بنابر اين ميتوان تصور كرد كه چه سرنوشتي در انتظار اعضاي قرار گاه اشر ف كه بخواهند در عراق باقي بمانند،‌خواهد بود..


سرنوشت اعضا ي جدا شده در اردوگاه ”‌تيف “

بنظر ميرسد آمريكا ،‌جمهوري اسلامي و سازمان به همرا ه صليب سرخ در يك توافق نانوشته براي استرداد افراد جدا شده به ايران كه د راردوگاه موسوم به ” تيف ”‌مستقر هستند ،‌ مشترك هستند . اين كار چند تا حسن برا ي طرفين دارد.
عدم پذيرشآمريكا و فرانسه . ايرلند د رمورد جدا شدگان كه بستگاني هم دراين كشورها داشته اند ، مي تواند نشانه اي از اين توافق باشد. .

امريكا كه نمي تواند روي نيروهاي جدا شده ا زسازمان حساب باز كند ،‌ با تحويل دادن انان به ايران به جمهور ي اسلامي نشان مي دهد كه با انها همكاري ميكند و در ازاي انان افراد القاعده را مطالبه ميكند.

2. اطلاعاتي را كه آمريكا ئيان احتمالا بدست نياورده اند ،‌ جمهوري اسلامي از اين افراد بدست خواهد اورد . آمريكا و اف. بي. آي اطلاعات بسياري را د رمورد رهبري سازمان منجمله شادماني كردن رجوي و فرماندهان د رهنگام حمله 9/11 را از طريق اعضا بدست اورده اند.

3. كساني كه از سازمان جدا شده اند براي سازمان مصرفي ندارند بنابر اين وجود انان در ايران بهتر از دنياي آ زاد است. اين كا ر باعث تقويت ان بخش اندكي كه بدليل اقامت طولاني در عراق و داشتن سنين بالا هيچ راه ديگري براي خود متصور نيستند ،‌خواهد شد.


4. سازمان هم به ان عده از اعضاي داخل اشرف كه از نظر قانو ني داراي مدارك براي مسافرت به خارج ا زعراق نيستند مي فهماند كه خروج ا زسازمان به معناي پايان يافتن انان درجمهور ي اسلامي است . زندان و شكنجه و اعدام و بدنامي د رانتظار انان است .

بايد تلاش كرد كه اعضاي جدا شده كه د ركمپ “ تيف “‌بسر مي برند به كشور هاي آزاد منتقل شوند و د رانجا برا ي اينده خود تصميم بگيرند.
اين نيروها ئي كه جدا شده اند در صورت انتقال به هر كشور اروپائي و امريكاي شمالي هر كدام حتي بدو ن سخن گفتن ، بدليل اقامت بيش از 2 سال در شرايط سخت د رزير چاد ر با كمترين امكانات ،‌ هر كدام سندي بر نقض حقوق اعضا ي سازمان و شاخه نظامي ان ارتش ازادي بخش هستند.


در اين راستا تلاشهاي زيادي براي انتقال افراد جداشده با نهادهاي بين المللي توسط كانون انديشه ، گفتگو و حقوق بشر در ايران صورت گرفته است . بزودي شاهد انتقال بعضي از اين جداشدگان به كشورهاي اروپائي خواهيم بود. تا كنون 79 نفر از اين عده توسط كشورهاي اروپائي پذيرفته شده اند و اگر با اشكالتراشي هاي سازمان روبر و نشوند باميد خدا بزودي بعد از سالها بلاتكليفي به كشور آزادي خواهند رفت .


ضرورت پاسخگوئي رهبري سازمان به اتهامات

سازمان و رهبر ي ان بايد پاسخگوي تمامي اتهامات وارده در مورد كشته شده ها ، خود كشي ها ،‌سوء استفاده هاي حنسي و غير اخلاقي كه در اين تشكيلات بخصوص در سالهاي اخير اتفاق افتاده است ،‌‌مي باشد . آنها و مسولان فعلي سازمان همه مسول حفظ جان تك تك افراد در قرارگاه نظامي اشرف و اردوگاه ” تيف ” هستند.

ديكتاتور شيلي هر چند به پاي ميز محاكمه نايستاد و عدالت در مورد وي اجرانشد و لي زمان مرگ وي بسياري از مردم بويژه جوانان ،‌در خيابانها به شادماني يرداختند و راديو تلويزيونها نيز از وي به عنوان ديكتاتور نام بردند . ديكتاتور ديگر صدام كه متاسفانه الگوي خوبي براي رهبري سازمان نبود نيز در دادگاه بخاطر يكي از جناياتش در قتل عام يك دهكده به اعدام محكوم شد .و امروز هم حكم اعدام وي د ر دادگاه تجديدنظر تاييد شد . هر چند ممكن است در سازشهاي پنهاني آمريكا براي آرام تر كردن اوضاع نابسامان عراق ،‌ صدام به كشور ديگري منتقل شود ولي پرده افتاده است و همه مردم عراق متوجه بخشي از جنايات وي شده اند. و امريكا هم با تحويل صدام به دولت عراق ، نشان داد كه براي حفظ منافع خود همانگونه كه به شاه وفا نكرد به ديگران هم وفا نخواهد كرد.

متاسفانه سازمان هنوز هيچ خبري و يا موضع گير ي در مورد سقوط صدام و ‌دستگيري و حكم اعدام وي انجام نداده است كه خود نشان ديگري از سياست عدم صداقت سازمان هست.
يك سازمان دمكرا ت به هيچ وجه در كنار قدرتهاي خارجي كه تاريخچه اي مملو ا زنقض حقوق انسانها در كشور ها ي جهان سو م منجمله ايران و سرنگوني دولت دمكراتيك دكترمحمد مصدق را را در پرونده خود دارند ،‌بر عليه استقلال و آزادي مردم كشور خود نخواهد ايستاد.
ديكتاتوري منجر به استبداد و استبداد منجر به نقض سيستماتيك حقوق انسانها خواهد شد.

در قرن 21 ، شايد بشود چند صباحي را با فرار به جلو و متهم كردن ديگران بجاي پاسخگو ئي وقت را تلف كرد ولي تاريخ و مردم قضاوتشان را خواهند كرد . و ديكتا تور ها همچنان بر اي ادامه سيستم خود . مجبورند كه ستم بيشتري بر مردم وارد كنند.



وظيفه نيروهاي ازاديخواه و فعالين حقوق بشري

از “ اوين ” تا “ابو غريب “ و از ” اشرف “ تا “گوانتاما بي “ . از زندانهاي اسرائيل تا زندانهاي حكومت خودگردان فلسطين ، ما وظيفه داريم كه به نقض حقوق انسانها اعتراض كنيم و خو اهان متوقف شدن ان شويم زيرا ما وراي بازي قدرت هستيم .

بنظر ميايد كه بخشي از مجاهديني كه از جريان رجوي جدا شده اند و بر عليه خشونت و براي برقراي دمكراسي برا ي همه فعاليت مي كنند از ديگر اعضاي وابسته و يا جدا شده ديگرجريانات سياسي چه از درون حاكميت و چه از بيرون حاكميت ،‌ صداقت بيشتري دارند زيرا قبل از هر چيز ي ،‌ به گذشته فردي خود نقد زده اند و بخش انحصارگرانه و استبداد گر ايانه انرا رد كرده اند ، كه د رهرحال نفي بخش بزرگي از زندگي هر كدام از اين اشخاص بوده است . كه كار كو چكي نيست زيرا در فرهنگ ادبيات سياسي ايران ،‌اعتراف به اشتباه فردي و تصحيح عملي ان ، روايت نادري است .
اين بخش مجاهدين جدا شده ، برا ي تصحيح اشتباهات خود ،‌با نوشتن زندگي نامه و نوشتن روايت ها ايشان از مبارزات ،‌ سعي كرده اند امكان بيشتري و تصوير بهتري براي مردم و نسل آينده به منظور آگاهي رساني براي جلوگير ي از اشتباهات گذشته كه حداقل در اين صد ساله اخير از مشرو طيت به اين طرف تكرار شده است ،‌ ،‌ سهم خود را ادا كرده اند .

وقتي مقايسه كنيم ‌ جريان مجاهدين انقلاب اسلامي با وجود اينكه رهبري و اعضا ي ان از بنيانگزاران وزارت اطلاعات و دست اندركاران دوران سياه دهه 60 هستند انها كه يك نقش تعيين كننده اي در يكي از سياه ترين تاريخ سر كوب دگرانديشان و احزاب سياسي مخالف ( حتي انان كه معتقدبه مشي مسلحانه نبودند )‌ در ايران را داشته اند به عمد سكوت كرده اند.
و با انكه ا زحاكميت رانده شده اند و ا ز اصلاح طلبي حمايت ميكنند ولي هيچ اشاره ا ي به اين گذشته ندارند .
شكي نيست كه اصلا ح طلبي از نقد استبداد و خشونت ولايت مطلقه فقيه مي
گذرد. بدون نقد رهبران سياسي ان دوران نمي توان اينده يهتر و روشن تري داشت.

عدم بازگوئي ان دوران سياه استبداد كه ساده ترين حقوق انسانها در زندان ها نقض شد و هزاران نوجوان و جوان ايراني تنها به دليل هواداري از جريانات سياسي مخالف حاكميت ،‌ شكنجه ، زندان و بعضا اعدام هم شدند ،‌ به حقيقت يابي و ريشه يابي براي جلوگيري از تكرار اين فجايع كه متاسفانه در تاريخ مردم ايران هميشه تكرار شده است ،‌ كمكي نخواهد كرد.

بر خي از چپ ها ا زانجا كه معتقد هستند طرح مسئله حقوق بشر ،‌ در راستاي برنامه آمريكا براي فشار اوردن به كشورهاي ضدا امريكائي است چشم خود را بر نقض حقوق بشر در كشورها ئي مانند ايران و‌كوبا ‌مي بندند .

از سوي ديگر بسياري از جريانات اپوزيسيون كه خود سابقه همكاري با صدام حسين و دريافت كمك هاي مالي از وي را هرچند به مدت مقطعي و كوتاه مدت داشته اند ،‌،‌سعي مي كنند چشمشان را برروي نقض حقوق بشر در اپوزيسيو ن مانند مجاهدين ببندند تا سازمان به افشار گري عليه انان نپردازد.

برخي از دوستان مستقل كه خود قربانيان استبداد حاكميت بوده اند و در تبعيد هم بسر ميبرند ولي دريغ از اينكه به نقض حقوق بشر در اپوزيسيون اشاره اي داشته باشند زيرا به نظر انها مثلا سازمان مجاهدين تنها حقوق انساني3500 نفر را نقض مي كند ولي جمهوري اسلامي حقوق 70ميليون نفرايراني را . و بنابر اين اولويت د رتمركز بر جمهور ي اسلامي است .

اين بر خورد يك برخود حقوق بشر ي صرف نيست . كار مفيد انا ن در انتشار مستمر و ماهانه نقض حقوق بشر در ايران توسط جمهور ي اسلامي را هم بايستي در زمينه آگاهي دهندگي سياسي با تمركز بر نقض حقوق بشر در ايران براي دولتهاي غربي و افكار عمومي غرب ارزشيابي شود .
شكي نيست كه دولتها ي غربي با مسله حقوق بشر دوگانه عمل ميكنند و از ان براي فشار هاي سياسي بر جمهوري اسلامي استفاده ميكنند . اين دولتها حاضر نيستند منافع اقتصادي خود را قرباني رعايت حقوق بشر در ايران بكنند .

حقوق بشر نسبي نيست

حقوق بشر نسبي نيست . همانگونه كه نمي توان و نبايد چشم را بر نقض حقوق زنان و كودكان در خانه را بست . كاري كه در غرب سالهاست برا ي ان مبارزه كرده است و به صورت يك اصل نهادينه شده است. هيچ انسان غربي نمي تواند سو استفاده از همسر را بدليل اينكه موضع داخلي خانواد ه است ، تحمل كند. نمي توان بر نقض حقوق بشر د راپوزيسيون هم بدليل سو استفاده رژيم از ان چشم ها را بست.
ما د ر كشوري زندگي مي كرده ايم كه نقض حقوق بشر و حقوق شهر وندان د ران ساليان دراز است كه پايما ل شده است و د ريك گام ما يا دنگرفته بوديم . زير ا كسي به ما ياد نداده بود . تا نهادينه شدن ان كه مستلزم تغيير در رفتار و سمت گير ي همه نيروهاي سياسي دارد ، راه بس طولاني در پيش داريم. در مورد طولاني بودن راه ،‌ مي توان با مطالعه رفتاري نيروهاي خارج از كشور ي كه ساليان دراز است كه در جوامع دمكراتيك د رغرب كه حقوق بشر در ان نهادينه شده است ، بسنجيم . اين همه سال زندگي در كشور هاي آزاد بايستي نتايج جامع تر ي براي مردم ايران در داخل و خارج ببا ر اورده باشد ؟ دستاوردهائي كه به نسل بعد خود منتقل كنيم . متاسفانه هيچ الگو ي عملي و يا راهي را ترسيم نكرده ايم .


تنها حرف زدن از حقوق بشر كافي نيست . كم نيستند كساني كه از دمكراسي حرف ميزنند
و لي خود از ناقضان ان هستند كم نيستند روشنفكراني كه از حقوق بشر دفاع ميكنند ولي حقوق همسرانشان و زنان را رعايت نمي كنند.
دوستاني هنوز كشتار 67 را تنها د رشهريور ياد بود مي گيرند زيرا در شهريور قتل عام ماركسيتها شروع شده بود . انها حاضر نيستند يادبود مسلماناني را كه مظلومانه قتل عام شدند ،‌ گرامي دارند در حاليكه د رزندان در يك جبهه متحد عملي قرار داشتند.
بعضي ها تنها دفاع ا ز زندانيان را وقتي كه به گروه خاصي و يا نحله فكري بخصوصي باشد ، مشروع مي دانند .
اگر از حقوق دشمن و مخالف خود دفاع كرديم حتي اگر چه ان طرف مقابل حقو ق طبيعي و انساني ما را ناديده بگيرد،‌انوقت مي توان به اينده اميدوار بود .


ما به عنوان كساني كه قرباني دو سيستم استبدادي سلطنتي و جمهور ي اسلامي بوده و با هر دو رژيم بخاطر نقض حقوق انسانها و شهروندان ،‌و براي برقراري عدالت اجتماعي در حد توان مبارزه كرده ايم و تجربه همكاري با جرياني كه زماني براي عدالت اجتماعي و برابر ي انسانها فعاليت كرده بود ولي بدليل ضديت و نه مخالفت و بجا ي نقد كردن ،‌ به كينه ورزيد ن بجائي رسده است كه شكنجه شده خود تبديل به شكنجه گر شد ه است . چرا ؟‌ زيرا هدف قدرت شده است و برا ي رسيدن به اين هدف هر وسيله اي مجاز تلقي شده است والا اگر كسي براي كرامت انساني و حقوق شهروندي مساوي تلاش كند كه ديگر سياه و سفيد ،‌كافر و مسلمان ويهو دي و مسيحي و زرتشتي و هر تفكر و فرقه اي از بهائي تا بودائي ، همجنس گرا و مستقيم ، برايش تفاوتي نخواهد كرد .

راه طو لاني در پيش داريم با توجه به عدم الترام عملي به نهادينه شدن حقوق بشر در ايران توسط حاكميت و اپوزيسيون داخل نظام كه حتي از ايجاد جبهه متحد بر حول محور حقوق بشر اكاهانه امتنا ميكند ، بنظر مي ايد كه درعمر ما شاهد نهادينه شدن حقوق شهروندي برابر ، حقوق ديگر قومها و زبانها د ركشور مان ايران ، كفاف نخواهد كرد


در پايان لازم مي دانم با ذكر اسامي برخي از كساني كه با انها برخورد داشته ام ولي از
از سرنوشت انها خبر ي در دست نيست ياد كنم . ممكن است عده اي از اين قبلا از سازمان جداشده باشند .
اميدو اريم كه سازمان د رمورد وضعيت اين عده با شفافيت اطلاع رساني كند . در غيراين صورت بايستي كه وضعيت انان را از طريق صليب سرخ جهاني و نهادهاي بين المللي پيگير ي شود .

اگر كسي از ين ليست و يا كساني كه در اين گزارش از انان نام برده شده مايل به ادامه همكاري با سازمان نبوده و يا نيستند و سازمان د رمورد انتقال انان اشكالتراشي د رگذشته كرده ويا در اينده بكند ، هرگونه عواقب حقوقي ان به عهده مسولين سازمان بوده و رهبري سازمان و مسولين تشكيلات مسول ان بوده و بايستي پاسخگو باشند .
مسو لين سازمان بنا بر قوانين بين المللي ،‌موطف به حفظ جان انها و انتقال افرادي كه مايل به ماندن در عراق نيستند به مراجع قانوني بين المللي هستند .
بالطبع كساني كه ميخواهند در تشكيلات فعلي مجاهدين بمانند اگر به اطلاعات ازاد دسترسي داشته باشند ، بالطبع به سهم خود د رادامه نقض حقوق انسانها در سازمان شريك بوده و بايد پاسخگو باشند .


فريد (‌فرهنگ )‌باقري از تهران.
طبق اخرين شنيده ها وي توانسته است بعد از مدت 15 سال در سازمان ،‌خود را به آلمان برساند . وي مانند ديگرجداشدگان متهم به جاسوسي برا ي جمهور ي اسلامي شده است . فريد در زمان اتصال به سازمان در سال 65 از هسته هاي مقاومت محلي
بود ه است.

هوشنگ افشار ( از چريكهاي فدائي )
نجف ( قربان كرمي ) يكي از فرماندهان سازمان
بهرام كاتبي
قاد ردروديان
عبدلامير تبادر
داريوش لباكي
مسعود كرامت
سعيد بهبهاني

محمود فخار زاده كرماني / دانشكده مديريت و حسابداري دانشگاه تهران .
به گفته دادستاني محمود د رترور قدوسي دادستان انقلاب وقت در سال 60 شركت داشته است . وي از افراد نفودي سازمان در دادستاني چهارراه قصر بود.

جواد نقاشان / متولد بيرجند - دانشكده مديريت و حسابداري دانشگاه تهران -
مهدي حا ج حسيني/ (‌مرتضي )‌ دانشكده مديريت و حسابداري دانشگاه تهران

علي محمد تشييد ا زاعضاي با سابقه سازمان كه درتشكيلات تنزل شديد كرده است .

غلام ( محمد رضا )‌وشاق از كادر حفاظت رجوي . برادر وي يكي از كانديداهاي نمايندگي دوره اول مجلس شوراي ملي ا زنائين بود كه بعد از 30 خرداد اعدام شد.
حسن عادل (‌ايلام )
جواد رئوفي از هلند
رئوف جيران نژاد از اسراي پيوستي به سازمان
كاك يدالله كسمائي - ============
مسعود كرمي - گچساران
كرامت نوري
جعفر فرهنگي
مصطفي و جداني
ايوب زماني
اسماعيل پوريان فر
بهمن اسفندياري دانشجوي پزشكي تهران
صابر كامل تهران- اهل سنما و فيلم
سعيد آل كثير
رضا صبوري
ايرج زمانيان
سعيد ديده و ر/ تعليم رانندگي
خليل محرمي
شهرام دوستار (تهران ) سرباز پيوسته
علي هاشمي ( اراك) اسير پيوستي
علي سالاري بندر عباس - ===
مير افضل حبيب
شمس الله سديدي ( انگلستان )‌
محمد رضا بزرگيان (‌جهانگير )‌
فرهاد قنادي ( هژير )
فرزاد اتراك اصفهان
علي مستوري

اسماعيل معروفي از اسراي پيوسته وي قبلا سه بار توانسته بود از اسارت در عمليات در برود . وي عكس مسعود و مريم را همه جا با خود حمل مي كرد زيرا مي دانست كه رمز موفقيت است

عباد فرماند ه گردان كاتيوشا
مشهدي حسين تهران
كريم حقيقت شعار
مهرداد فرمانده گردان
سجاد فرمانده گردان
جليل ميرزائي
عطيه دارم اهواز
احمد طيار آبادان

رضا / اروميه كه در مورد تير خلاص زدن بدستور محسن رضائي در سه راه كارخانه قند در آسايشگاه بحث كرده بود

رضا بلورچي از آمريكا
مهدي ايرجياني تهران
منوچهر / لاهيجان
محمود برنا لاهيجان
يداله فدوي /اصفهان
سيامك (‌تهران )‌
عبدالرضا (‌نقاش )‌از اسراي پيوسته
وحيد (‌اهواز )
سعدون (‌اهواز ) اسراي پيوسته
مرتضي حسيني
جليل بيگوند /كرج
نظام
كاك مير احمد احمدي
محمود ايتاليا
حميد رضا مشهدي يحيي
شفيع سوئد
محمد رضا وكيلي (‌تبريز )
اسماعيل پوريان فر ( اهل تاتر )
محمود ممبيني

سيامك ( اهل تهران )‌(‌راننده ميني بوس كفش ملي قبل از پيوستن به سازمان ) فرمانده دسته لشگر 37
غلامرضا امينيان اسير پيوسته

بهروز دهستاني منفرد وي جوان 21 ساله اي بود كه به اشرف آمده بود . وي ادعا مي كرد كه طرفدار مريم است . يكبار به وي گفتم اين كارهائي كه مي گوئي در ساوه اعلاميه پخش كردي واين جوري كه از مريم طرفداري مي كني نهم د رسالهاي 67-68 به نظرم تخيلي است. تيپ تو بيشتر به بسيجي ها مي خورد. در ان دوران چنان اختناق شديد بود كه در تهران هم هيچ فعاليتي نبود چه برسد به ساوه .
چند روزي ا زوي خبر ي نشد . از سرنوشت وي ازنجف (‌قربان كريمي )‌ پرسيدم وي گفت بهروز با پسر دائي اش از منطقه اي وارد شده بودند كه مين گذاري شده بود و تنها نيروهاي بسيجي و سپاه در ان منطقه بودند . انها برا ي زيارت امام حسين آمده بوند. دستگير شده بودند به عراقي ها گفته بودند هوادار مجاهدين هستيم . انها را تحويل سازمان داده بودند . نجف گفت انها را تحويل عراقي ها داديم.
گويا انها بعدا د رتبادل اسرا به ايران فرستاد ه شدند .



منشور حقوق بشر سازمان ملل متحد

ماده 3-هر كس حق زندگي ،‌ازادي و امنيت شخصي را دارد.

ماده 5- احدي را نمي توان تحت شكنجه ،‌يا مجازات يا رفتاري قرار داد كه ظا لمانه و يا بر خلاف انسانيت و شئون بشر ي و يا موهن باشد.

ماده 8 در برابر اعمالي كه جقوق اساسي فرد را مورد تجاوز قرار مي دهد و ان حقوق بوسيله قانون اساسي و يا قانون ديگري براي او شناخته شده باشد ، هر كس حق رجوع موثر به محاكم ملي را دارد.

ماده 9
احدي د زندگي خصوصي ، امور خانواده و مكاتبات خود نبايد مورد مداخله هاي خود سرانه قرار گيرد و شرافت و اسم و رسمش نبايد مورد حمله قرار گيرد . هر كس حق دارد كه د رمقابل اين گونه مداخلات و حملات مورد حمايت قانون قرار گيرد.

ماده 19
هر كس حق دارد كه عقايد خود را آزادانه بيان كند و حق مزبور شامل ان است كه از داشتن عقايد خود بيم و اضطرابي نداشته باشد و در كسب اطلاعات و افكار و د راخذ و انتساب ان بتمامي وسايل ممكن و بدون ملاحطات مرزي آزاد باشد.



www.kanoun-e-bayan.blogspot.com
www.ctdhr.org
www.cdhriran.blogspot.com


1 Comments:

At Friday, February 09, 2007, Anonymous Anonymous said...

از پاريس برگشتم. "خرسندآپ کمدي" خيلي باحال بود. سالن هم پر بود. خودم هم خوشم آمد.
يکنفر به امضاي "سعيد سلطانپور" - که لابد يک مأموريتش هم خراب کردن ياد آن بزرگمرد است - مطلبي توي سايت‌ها گذاشته با نقل قولي جعلي از من. مقاله از نوع نوشته‌هاي وزارت اطلاعات رژيم است درباره‌ي مسعود رجوي. ميفرمايد:
« .... مطلب را با طنزى از هادى خرسندى به پايان ميبرم، "امام حسين در كربلا چراغها را خاموش مى كند (براى اينكه آن عده معدود خجالت نكشند) و به آنان كه با وى بوده اند مى گويد اينها (سپاه يزيد)‌ ميخواهند مرا بكشند هر كس بخواهد ميتواند برود.‌
رجوى هم ميگويد رژيم خمينى مى‌خواهد مرا بكشد و چراغها را خاموش ميكند ولى وقتى چراغها را روشن مى كنند مى‌بينند رجوى غيبش زده است....»
هاهاها! عجب طنزي. شايد مال ابراهيم نبوي باشد! من نه از اين حکايت‌هاي امامحسيني بلدم نه لزومي مي‌بينم که در اين شرايط هيچ گوشه‌اي از اين اپوزيسيون مجاهد و توده‌اي و سلطنت‌طلب و چپ و راست و بالا و پائين را تضعيف کنم.
بيزحمت خجالت بکشيد.

 

Post a Comment

<< Home