http://hafteh.ca/cover-story/5530-2012-01-19-05-04-50.html
اعتراضات به قتل فرشاد محمدی در مونترال توسط پلیس
مهدیه مصطفایی و رضا داودی
عکسها: مهدیه مصطفایی و رضا رحیمی
آیا این صدای اعتراضی شنیده میشود؟
خبرنگاران و عکاسان رسانههای اصلی، با سرعت از پلههای مترو پایین میروند تا خود را به تجمعی که به خاطر مرگ یک ایرانی رخ داده برسانند و بتوانند تمام زوایای این اعتراض را پوشش دهند. صدای کلیک دوربینها پیوسته به گوش میرسد.
عقربههای ساعت 6 عصر را نشان میدهد. سهشنبه دهمین روز سال جدید میلادی (2012) است. کم کم جمعیتی قابل توجه در گوشهای از خروجی ایستگاه مترو «بوناوانتور» Bonaventure خودنمایی میکند. پلاکاردها که شعارهایی علیه عملکرد پلیس و حمایت از بیخانمانها بر روی آن نوشته شده است بالا میروند و اعتراض شکل جدیتری به خود میگیرد.
در ابتدا یک بیخانمان که سر و وضع ظاهری مردمپسندی ندارد، شروع به صحبت میکند. او با صدای بلند میگوید: پلیس خشن را نمیخواهیم! ما سرپناه نداریم اما میخواهیم زندگی کنیم. بعد دو جوان هنرمند با حضور بر روی یک سکو که محلی برای سخنرانی شده در غم از دست رفتن فرشاد محمدی آواز میخوانند و ساز میزنند.
زمان میگذرد و تعداد شرکتکنندگان بیشتر میشود. کم کم تجمع رنگ و روی دیگری میگیرد. برخی از انجمنها و تشکلهای ایرانی نیز به این اعتراض پیوستهاند. آنها نیز خود را در غم مرگ هموطنشان شریک میدانستند.
«کمیته یادمان قربانیان اعدامهای دهه 60» که یک گروه فعال و پیگیر در خصوص مرگ فرشاد محمدی است، بیانیهای نیز صادر کرده و آن را به دو زبان فارسی و انگلیسی در بین شرکتکنندگان پخش میکند. تعدادی از رهگذران که از این تجمع کمی تعجب کردهاند پیگیر ماجرا میشوند و بعد از شنیدن سرنوشت تلخ فرشاد، با تکان دادن سر یا از محل دور میشوند، یا اینکه به جمع اعتراضکنندگان میپیوندند. در ادامه زنی میانسال بر روی سکو میرود و شروع به سخن گفتن میکند: «فرشاد فردی بود از ملتی با هویت و تاریخ و تمدن قدیمی، اما به خاطر بعضی مشکلات از کشورش رانده شده و به امید اینکه اینجا سرزمین امن و پناهگاهش خواهد بود وارد کانادا شده بود. او در واقع از جور و ستمی که به وی وارد شده بود راهی دیار غربت شده بود تا بتواند زندگی آرامی را برای خود دست و پا کند اما نمیدانست که سرنوشت تلخی در انتظارش است و مرگ بر او غالب خواهد بود.»
این زن در حالی که بغضش را فرو میبرد ادامه داد: «فرشاد یکی دیگر از کردهایی است که در واقع پیشمرگ آزادی برای قوم کردها شده است. ما به آنچه پلیس انجام داده است اعتراض داریم و معتقدیم نباید مردم، چه از طبقه معمولی و چه از طبقه بیخانمان قربانی خشونت شوند. ما از مرگ فرشاد ناراحتیم اما از پلیس و دولت کانادا برای این حادثه تلخ خواهان پاسخ هستیم.»
دکتر امیر خدیر، تنها نماینده حزب همبستگی کبک در مجلس ملی کبک، در این اعتراض حضور دارد. او در سخنرانی کوتاهی میگوید: ما باید جلوی خشونت پلیس را بگیریم. این اولین باری نیست که یک انسان توسط خشونت پلیس از پای درمیآید. پلیسی که آموزش میبیند و حقوق خوب دریافت میکند نباید خشونت بورزد. ما این را قبول نداریم و با آن مخالف هستیم. فرشاد محمدی قبل از اینکه یک ایرانی باشد یک انسان است و هیچ کس حق سلب زندگی فرد دیگری را ندارد، به خصوص اینکه آن فرد بیخانمان باشد. ما ایرانیان از این اتفاق ناراحتیم و نمیخواهیم که این حادثه بار دیگر برای هر انسان دیگری، فارغ از نژاد و مذهب رخ دهد. بعد از این حادثه ایرانیان یک جلسهای را با همکاری کمیته یادمان قربانیان دهه 60 برگزار کرده و بیانیهای نیز صادر کردهاند. من به عنوان یک ایرانی این ماجرا را پیگیری خواهم کرد.»
بیژن جلالی از کمیته یادمان: باید منسجم باشیم و از وضع هموطنان خود باخبر!
در ادامه بیژن جلالی از اعضای «کمیته یادمان قربانیان اعدامهای دهه 60»، که در سازماندهی این اعتراض نقش داشت، به هفتــــه گفت: «فرشاد یک انسان بود که میخواست پناهنده شود. من خودم همین شرایط را داشتم. زمانی من نیز پناهنده سیاسی بودم. من 28 سال قبل به عنوان پناهنده وارد مونترال شدم و در اینجا زندگی کردم اما معتقدم کسانی که پناهنده میشوند به شکلهای گوناگونی با سرنوشتی سخت روبهرو خواهند بود و یکی از این سختیها ظلم و ستمی است که پلیس به این افراد وارد کرده. برای همین است که معتقدم در جامعههای سرمایهداری یکی از ابزار سرکوب، پلیس است.»
وی ادامه داد: «فرشاد گناهش این بود که بیخانمان بود. به عقیده من دولت و مسئولان در کبک باید به وضعیت بیخانمانها اهمیت بدهند و برای آنها سرپناهی تهیه کنند. از سوی دیگر هر گروه یا ارگانی که در این شهر مدعی آزادی و دموکراسی و آرزوی داشتن زندگی خوب است باید به نوعی به این افراد کمک کند. ما نیز به عنوان جامعه ایرانی باید با هماهنگی و انسجام از وضع هموطنان خود باخبر باشیم.»
وی در ادامه در خصوص عدم حضور ایرانیان در اعتراض به مرگ هموطنشان گفت: «به نظر من یکی از دلایلی که ایرانیان در این تجمعات حضور پررنگ ندارند ترس از حکومت است و همین باعث میشود که به یکدیگر اطمینان نکنیم و در این اعتراضات هم شرکت نکنیم. در این سالها انجمنها و تشکلها تلاش های زیادی کردند تا به جایی برسند اما به نتیجهای درباره اتحاد در جامعه ایرانی نرسیدهاند. در هر حال امیدوارم مرگ فرشاد بهانهای باشد تا اینکه ما ایرانیها دور هم جمع شویم و از حال یکدیگر با خبر باشیم.»
در جریان تظاهرات سراغ دختر جوانی رفتم که میگفت 16 ساله و ایرانی است. او در حال شعار دادن علیه پلیس بود. او دلیل و تنها انگیزه حضورش در این اعتراض را فارغ از ایرانی بودن، حق حیات فرشاد میداند و میگوید: «این اولین بار نیست که یک انسان توسط پلیس در این شهر کشته میشود و هیچچیز از این نمیتواند ناراحتکنندهتر باشد. به نظر من پلیس و سیستم حفاظتی باید نگاه انسانی داشته باشد نه این که بیرحمانه و با خشونت با انسانها برخورد کند. این افراد که شرایط خاصی دارند در واقع بیمار هستند و نیاز به حمایت از سوی دولت دارند، اما نه تنها دولت از آنها حمایت نمیکند بلکه این افراد را در جامعه رها کرده و با آنها با خشونت نیز برخورد میکند.»
این برنامه اعتراضی ساعت 7 و نیم عصر در حالی خاتمه یافت که در چند قدمی محل اعتراض، دو مأمور پلیس در حالی که چیپس میخوردند نظارهگر تجمع بودند.
اعتراض و شمعافروزان در سرمای 30 درجه زیر صفر
در همین راستا یک اعتراض دیگر نیز عصر روز جمعه 13 ژانویه 2012، در جلوی اداره پلیس شهر مونترال در شماره 1441 خیابانSaint Urbain برگزار شد. در این اعتراض نیز گروهها و تشکلهای ایرانی و کانادایی در کنار هم به اعتراض علیه عملکرد پلیس پرداختند و خواهان پاسخگویی دولت به این حادثه شدند.
****
بیانیه ایرانیان، درباره قتل فرشاد محمدی در مونترال
جمعه گذشته ششم ژانویه 2012، پناهنده ایرانیتبار، فرشاد محمدی 34 ساله، در حادثهای که جزئیات آن به درستی روشن نیست، با شلیک گلولههای پلیس مونترال، در ایستگاه مترو «Bonaventure » در قلب شهر کشته شد. به این ترتیب، فرشاد هم به فهرست بلندبالای قربانیان خشونتهای پلیس مونترال افزوده شد. از سال 1987 تاکنون بیش از 60 نفر در مونترال به دست نیروهای پلیس کشته شدهاند. پیش از مرگ تأسفبار فرشاد، «ماریو همل» Mario Hamel و «پاتریک لیموگز» Patrick Limoges ازجمله خانهبهدوشانی بودند که در ماه ژوئن 2011 بر اثر خشونتهای مرگآور پلیس مونترال، تنها به گناه فقر و بیخانمانی، جان خود را از دست دادند. مقامات مسئول پلیس مونترال و وزارت دادگستری کبک و کانادا تقریباً هیچگاه کشتار این شهروندان را به طور جدی مورد توجه قرار نداده و هیچ اقدام قابل توجهی برای شناسایی عاملان و آمران و مجازات آنها نکرده و هیچ تغییر محسوس و بنیادی هم در رفتار پلیس با خانهبهدوشان داده نشده و نمیشود.
فرشاد نه تنها قربانی حکومت استبدادی مذهبی جمهوری اسلامی در ایران بود، بلکه در اینجا هم قربانی خشونت پلیس مونترال شد. او به عنوان پناهنده از سوی دولت کانادا پذیرفته شده بود و با ویزای اقامت دائم در مونترال روزگار دشوار خود را میگذرانده است. فرشاد که به امید پیداکردن پناهگاهی امن به مونترال آمده بود اکنون به دست کسانی که قرار بوده امنیت او را تأمین و تضمین کنند کشته شده است.
ما، گروهی از اعضای جامعه ایرانیان مونترال، قتل هموطنمان را به دست پلیس قویاً محکوم میکنیم و از تمام مقامات مسئول امور قضایی، پلیس و به ویژه کمیته حقوق بشر کبک میخواهیم که چگونگی کشته شدن فرشاد را به دقت مورد بررسی قرار داده و آمران و عاملان این اقدام غیرانسانی را شناسایی و بر اساس قوانین مجازات کنند.
گروهی از اعضای جامعه ایرانیان مونترال
نهم ژانویه 2012 مونترال- کبک- کانادا
فرشاد محمدی پس از 7 ماه بازداشت در یک دادگاه به یک روز زندان محکوم شد.
اتهام او خوابیدن در یک ساختمان غیرمسکونی بود.
هنوز شهروند نشده بود و با وجود ناراحتی روحی محکوم به ترک سرزمینی شد که آنجا به پناه آمده بود.
تحت تأثیر فشارهایی که در ایران به او وارد شده بود، از ناراحتی روانی رنج میبرد.
از سال ۱۹۸۷ تا کنون، بیش از هشتاد نفر توسط مأموران پلیس مونترال کشته شدند که اغلب آنها افراد بیخانمان بودند.
در استان کبک، از سال 1999 تا 2011، پلیس در 339 مورد، در درگیریهای منتهی به مرگ یا جراحت سخت وارد عمل شده است. فقط در سه مورد مأموران پلیس تفهیم اتهام شدهاند و از آن هم در دو مورد تبرئه شدهاند.
گفتگوی هفتــــه با امیر خدیر
امیر خدیر: تحویل جسد به سفارت جمهوری اسلامی و
به شیخ صالح سیبویه، یک توهین به قربانی است
آقای امیر خدیر، پیگیری قتل فرشاد محمدی الان در چه مرحلهای است؟
متأسفانه پلیس ایالتی کبک هنوز هیچ اطلاعاتی را در خصوص خانواده فرشاد محمدی به دست نیاورده است و ما همچنان پیگیر هستیم که پیکر وی را برای خاکسپاری تحویل بگیریم.
گفته میشود که سفارت جمهوری اسلامی میخواهد جسد را تحویل بگیرد. این گفته درست است؟
در ابتدای امر کسی از سفارت جمهوری اسلامی اقدامی را در خصوص این پرونده انجام نداده بود، اما روز جمعه پلیس با من تماس گرفت و به من گفتند که جمهوری اسلامی پیگیر است تا اینکه جسد این فرد را تحویل بگیرد.
این برای ما اهمیت دارد، چرا که فرشاد یک پناهنده سیاسی بوده، یعنی از دست ستمهای آن رژیم فرار کرده بوده است. مشکلات روانی او نیز ناشی از فشارهای گذشته و تنهایی و دوری از ایران بوده است.
بخش بزرگی از اعضای جامعه ایرانی، هم مهاجر و هم پناهنده، به خاطر سختی شرایط حاصل از وجود آن رژیم به اینجا آمده است و به این ترتیب باید برای همه ما مهم باشد که جسد وی تحویل جمهوری اسلامی داده نشود و خودمان در این جا مراسم مربوط به خاکسپاری را انجام دهیم.
به عقیده من تحویل جسد به سفارت جمهوری اسلامی یا به فردی مثل شیخ صالح سیبویه که با سفارت همکاری میکند توهین است.
درخصوص دوربین مداربسته مترو و نحوه وقوع حادثه اطلاعات جدیدی داده نشده است؟
البته در اینباره ابهامات زیادی وجود دارد و ما هنوز نتوانستهایم جواب قانعکنندهای در این خصوص به دست آوریم، چرا که پلیس در خصوص نحوه وقوع حادثه نیز پنهانکاری میکند. به طوری که تحقیقات نشان میدهد یکی از شاهدان حادثه ادعاهای جالبی را مطرح کرده و مدعی شده که این فرد در حالی که در اثر اولین شلیک به زمین افتاده بود و در واقع خلع سلاح شده بود مورد هدف 2 گلوله دیگر قرار گرفته است که در صورت اثبات این ادعا و صحت ماجرا مشخص میشود که ابعاد فاجعه بدتر از آن است که تصور میرفته.
آیا قاضی جنایی این حادثه مشخص شده است؟
نه. هنوز پلیس استانی در حال تحقیق در خصوص پرونده است و امکان دارد برای اثبات اینکه مأمور بیگناه است، به بسیاری از سؤالات پاسخ ندهد. در واقع ابهامات گوناگونی در این پرونده وجود دارد اما اولویت، الان برای ما برگزاری مراسم خاکسپاری این فرد است و اینکه بدانیم جمهوری اسلامی با گرفتن جسد وی چه اهدافی را دنبال میکند.
آقای امیر خدیر از شما سپاسگزاریم.
****
آرش بناکار، وکیل پرونده مهاجرت فرشاد محمدی:
باید مقصرها را به پاسخگویی وادار کرد!
آرش بناکار، وکیل پرونده مهاجرت فرشاد محمدی در گفتوگو با هفتــــه تأیید کرد که: «کمیساریای عالی پناهندگی سازمان ملل متحد، تقاضای پناهندگی موکل وی را قبول کرده و او را به کانادا آورده بود و بر همین اساس وی حق اقامت دائم کانادا را گرفته بود.»
او ادامه داد: «او به طور روشنی مشکلات روانی داشت و با تأثیرات دراماتیک اتفاقاتی که برای او در ایران رخ داده بود دستوپنجه نرم میکرد.»
او همچنین گفت: «درآخرین نشستهای مربوط به پرونده مهاجرت او، یکی از اولین کارهایی که برایش انجام شد این بود که برای امور مهاجرت او یک مشاور تعیین شود. دلیل، این بود که او به وضوح نمیتوانست شرایط خود را تشخیص دهد.»
وکیل دعاوی، آرش بناکار، در پایان با اشاره به مرگ موکلش میگوید: «ما باید بتوانیم نیروهای خود را متمرکز کنیم تا افرادی که در این ماجرا مقصر بودهاند پاسخگوی اشتباهات خود باشند. من نگران هستم که اگر چنین نکنیم پیگیری امر ازسربازشود.»
****
دکتر راضیه رضوینیا، فعال اجتماعی: شرمزدهام که نمیدانستم یک ایرانی در این شهر چنین تنها و بیسرپناه است.
این واقعه دردناکی است. اما از سوی دیگر این خیلی مثبت است که جامعه ایرانی نسبت به این موضوع حساس است و واکنش نشان میدهد. به سهم خودم شرمزده هستم از اینکه نمیدانستم یک ایرانی در این شهر چنین تنها و بیسرپناه است.
رضوینیا که در سازمانهای مختلف اجتماعی ایرانی و کانادایی فعالیت داشته و دارد، میگوید: «طبیعتاً پیش از هرچیز باید روشن شود ماجرا چه بوده و چرا یک انسان به قتل رسیده است. امیدوارم کارآگاهان پلیس کار خود را به خوبی انجام بدهند اما در عین حال باید به این فکر کنیم که شاید لازم بشود خودمان یک متخصص مستقل را استخدام کنیم و از او بخواهیم که تحقیقات خودش را انجام بدهد.»
او اضافه میکند: «یکی از سازمانهایی که در این رابطه میتواند کمک کند، CRARR است که به مهاجران سرویس، خدمات و اطلاعات میدهد.»
****
مهدی شهرستانی، مدیر زاگرس: الان ما باید احساس مسئولیت خود را نشان بدهیم
مهدی شهرستانی، مسئول مرکز فرهنگی زاگرس، در اولین ساعات پس از اعلام خبر مرگ این جوان پناهجو به هفتــــه گفت: «خبر خیلی وحشتناک است. طبق گزارشها سبب مرگ سه گلوله بوده که توسط پلیس شلیک شده و به بالاتنه او نشسته است. به گمان من مأموران پلیس برای برخورد در چنین مواقعی آموزش دیدهاند. اما چه شده که یک بیخانمان، که حتی به سلاح گرم مجهز نبوده در حال فرار سه گلوله در بالاتنهاش مینشیند؟»
او ادامه میدهد: «به نظرم اگر فرشاد به هر جامعه قومی دیگری تعلق داشت، آن جامعه برای عدالت به حرکت درمیآمد. الان ما نیز باید احساس مسئولیت خود را نشان بدهیم.»
****
بازتاب مرگ فرشاد محمدی در رسانههای کانادایی
گزارش لاپرس: کانادا قصد داشت این پناهندهی ایرانی را به ایران بازگرداند
فرشاد محمدی، ایرانی بیخانمانی که روز جمعه در ایستگاه متروی بوناوانتور به دست پلیس مونترال کشته شد تحت فشارهای روانی بسیار شدیدی قرار داشت.
سالها پس از اینکه به کانادا پناهنده شده بود، دولت کانادا قصد داشت او را از کانادا اخراج کند و به ایران بازگرداند.
به گزارش روزنامه لاپرس چاپ مونترال، یک دادگاه اداره مهاجرت کانادا، سیام می 2011، فرشاد محمدی را محکوم به ترک کانادا کرده بود.
جرم او ورود غیرقانونی به یک ساختمان غیرمسکونی در مرکز شهر مونترال بود. وکیل او و فردی که خود را دوست نزدیک او مینامد میگویند که فرشاد در این ساختمان خوابیده بود.
وی پس از اینکه هفت ماه به صورت احتیاطی در بازداشت نگه داشته شد، به یک روز زندان محکوم شد.
فرشاد محمدی در سال ۲۰۰۶ اقامت دائم کانادا را اخذ کرد و از آنجایی که شهروند کانادایی نبود به صورت اتوماتیک محکوم به اخراج از کانادا شده بود.
وقتی در دادگاه حاضر شده بود دادگاه برای او یک نماینده تعیین کرده بود، زیرا شرایط را درست درک نمیکرد. وقتی دادگاه از او سؤال کرده بود که او متهم به ورود غیرقانونی به یک ساختمان شده است، با انگلیسی خیلی بدی جواب داده بود: اعتراف میکنم که مشروبات الکلی مصرف کرده بودم و مست بودم.
در نهایت دادگاه برای وی یک مترجم فارسی گرفت و او توانست به زبان مادری خود صحبت کند.
فرشاد محمدی در دادگاه گفته بود که پلیس از او دلیل ورودش به آن ساختمان را سؤال کرده بوده و وی توضیح داده بوده که مست بوده است. به گفته فرشاد، در دادگاه سپس به او گفته بودند که او باید یک روز در زندان بماند.
وکیل او آقای آرش بناکار گفت که تقاضای تجدیدنظر داده بود. وی در ادامه افزود، فرشاد محمدی از منطقه شمال کردستان ایران بود. نمیتوانستند اخراجش کنند. دولت کانادا به او کمک کرده بود تا به اینجا مهاجرت کند زیرا در ایران در خطر بود.
یکی از دوستان فرشاد از زبان او شنیده است که او به همراه شورشیان کرد با حکومت ایران در مبارزه بوده است.
دوست فرشاد میگوید، شورشیان در کوهها زندگی میکردند و به علت مبارزه با حکومت ایران استرس زیادی به آنها وارد میشد. روشن است که فرشاد مشکلات روانی و ذهنی بسیاری داشت زیرا در ایران نیز تحت فشار روانی زیادی بود. البته وکیل وی به او اطمینان داده بود که در دادگاه تجدید نظر رأی دادگاه بدوی را لغو خواهد کرد اما فرشاد استرس زیادی داشت. وی از اینکه پناهندگی او را لغو کنند خیلی میترسید.
«پروژه شه سوا» برای او یک خانه محقر با اجاره ۵۲۰ دلار پیدا کرده بود و اجاره او را نیز پرداخت میکرد. اما او با همسایههای خود مشکل داشت. شبها در منزل به اسرائیل و موساد ناسزا میگفت. صاحبخانه فرشاد میگوید حتی بعضی وقتها او را دیده که کاملاً لخت به خیابان رفته است.
پس از این حادثه، پلیس مونترال تصمیم گرفته است که به همراه مأموران پلیس که در خیابانهای مونترال گشت میزنند مددیاران اجتماعی اعزام کند تا به افرادی که مشکلات روحی-روانی دارند کمک کنند.
به نوشته روزنامه لاپرس چاپ مونترال، آژانس بهداشت و مددیاری اجتماعی به زودی این خبر را اعلام خواهد کرد.
این گشتزنی، هر شب تا دیروقت ادامه خواهد داشت و در طی آن به کسانی که دچار مشکلات روحی-روانی هستند کمک خواهد شد.
این مددکاران همچنین در مواقع بحرانی و زنگهای اورژانسی به کمک خواهند شتافت.
این نوع گشتزنی مشترک یک مأمور پلیس و یک مددکار اجتماعی در شهرهای ونکوور و ادمونتون نیز وجود دارد و این امکان را میدهد تا حوادث ناگواری مانند حادثه کشته شدن فرشاد محمدی دیگر اتفاق نیافتد. اما هیچ تضمینی مبنی بر اینکه هیچ اتفاق ناگواری نخواهد افتاد وجود ندارد.
شاید اگر به جای اینکه مأموران پلیس به سراغ فرشاد محمدی بروند یک مددیار اجتماعی به او نزدیک میشد حادثه تلخ ایستگاه متروی بوناوانتور اتفاق نمیافتاد.
گزارش روزنامه فرانسهزبان دووار
دووار: چرا فرشاد محمدی که مزاحم کسی نبوده توجه پلیس را به خود جلب کرده؟
کشته شدن فرشاد محمدی، ایرانی بیخانمانی که در روزهای اخیر بر اثر اصابت گلوله مأمور پلیس در ایستگاه «بوناوانتور» کشته شد، باعث شده که درخواستهای زیادی مبنی بر ضرورت کمک به افراد بیخانمان و کسانی که مشکلات روحی-روانی دارند افزایش یابد.
نهادهایی که به این افراد خدمات میرسانند بودجه بسیار کمی از دولت دریافت میکنند و این در حالی است که دولت بودجههای مربوط به خدمات در زندانها را بسیار افزایش داده است.
با این حال عوامل بسیاری در کشته شدن فرشاد محمدی دخیل بودند و باید زوایای مختلف این حادثه بررسی شود و در آینده از بروز مجدد چنین حوادثی جلوگیری شود.
مأموران پلیس افرادی را که در مترو پناه میگیرند مورد آزار قرار میدهند. این باعث میشود افراد بیسرپناهی که در مترو مورد آزار و اذیت مأموران پلیس قرار میگیرند نسبت به آنها احساس نفرت کنند، زیرا مأموران پلیس آنها را تحقیر میکنند. اینکه چرا فرشاد محمدی به روی مأموران پلیس چاقو کشیده است هنوز مشخص نیست.
در اینجا این سؤال مطرح میشود که چرا فرشاد محمدی، که بنا به گفته شاهدان عینی مزاحم کسی نبوده است توجه پلیس را به خود جلب کرده و چه چیز باعث شده مأموران پلیس به سراغ وی بروند.
مسأله دومی که مطرح میشود مسأله خشونت مأموران پلیس و مجازات نشدن آنهاست. از سال ۱۹۸۷ تا کنون بیش از هشتاد نفر توسط مأموران پلیس مونترال کشته شدند که اغلب آنها افراد بیخانمان بودند.
در استان کبک بین ۱۹۹۹ و سی ام ژوئن 2011، سیصد و سی و نه درگیری پلیس باعث شده افرادی به شدت زخمی یا کشته شوند.
در پی تحقیقات انجامگرفته برای روشن شدن جزئیات این حوادث، اتهام مجرمیت بر علیه سه مأمور پلیس مطرح شده است که دو تن از مأموران پلیس در دو پرونده تبرئه شدهاند.
این عدم مجازات مأموران پلیس از آنجایی ناشی میشود که همکاران آنها مسئول تحقیق و بررسی پروندهها میشوند. به عنوان مثال، این پلیس امنیت کبک است که در مورد مرگ فرشاد محمدی تحقیق میکند.
عدم مجازات پلیسهای خاطی باعث میشود که مأموران پلیس متناسب با شرایط عمل نکنند و این باعث کشته شدن افراد بیگناه میشود.
به علاوه عدم توجه به مهاجرانی که در وضعیت نامناسبی قرار دارند و در نتیجه به حاشیه رانده شدن مهاجران، باعث بروز مشکلات عدیدهای میشود.
به عنوان مثال، اقامت دائم افرادی که مرتکب جرمهای مهم شوند میتواند از آنها پس گرفته شود و این فشار روانی زیادی به آنها وارد میکند. در نتیجه مهاجرانی که دچار مشکلات مالی میشوند و به حاشیه رانده میشوند در خطر از دست دادن اقامت دائم خود قرار میگیرند.
فرشاد محمدی اقامت دائم خود را در سال ۲۰۰۶ گرفته بود. او به صورت غیرقانونی وارد یک ملک شخصی [غیرمسکونی] شده بود و برای این کار به یک روز زندان محکوم شد. این باعث شد که اقامت دائم وی از او سلب شود.
آرش بناکار، وکیل فرشاد میگوید که جرم او باعث آزار کسی نشده و حکم صادرشده بر علیه وی، حکم سنگینی نبود. اما با این وجود، او از این واهمه داشت که از کانادا اخراج شود و مجبور به بازگشت به ایران شود. ما شاید بتوانیم حالت روحی او را در زمانی که مأموران پلیس به سراغ وی میرفتند درک کنیم.
شرایط زندگی در خیابان و مشکلات روحی-روانی ناشی از آن قطعاً نقش زیادی در کشته شدن فرشاد محمدی داشته است. بیخانمان بودن طبعاً یک مشکل محسوب میشود اما این مشکل را خود بیخانمانها ایجاد نمیکنند. این مشکل در اثر توزیع ناعادلانه ثروت در جامعه ایجاد میشود. فقر در اثر مشکلات ساختاری ایجاد میشود و حاصل اتفاق نیست. عدهای ثروتمند هستند چونکه عدهای دیگر در فقر به سر میبرند. بدین ترتیب است که آوارگی، بیخانمانی، مشکلات روحی-روانی و فقر به وجود میآید. تبعاتی که از این امر ناشی میشوند نمیتوانند اتفاقی باشند و ما را متعجب کنند.
مرگ فرشاد محمدی شاید مسائلی را برای ما روشن کند: آوارگی و بیخانمانی، زندان و اخراج از کشور، افزایش جرم و جنایت در میان جوامع مهاجر، خشونت و مجازات نشدن مأموران پلیس. تمامی اینها باید پایان یابد.
یکی از دوستان فرشاد محمدی میگوید که او قصد داشت به اوتاوا برود و در آنجا زندگی جدیدی را شروع کند. با وجود تمامی مشکلاتی که داشت او امیدوار بود تا آینده بهتری را برای خود رقم زند. او از ایران مهاجرت کرده بود تا زندگی بهتری داشته باشد، اما در اینجا نیز که ادعای آزادی و عدالت را دارد زندگی بهتر را به دست نیاورد. عدالت و آزادی برای که و چه کسانی؟ مسلماً نه برای افرادی مثل فرشاد محمدی!