Friday, October 14, 2005

كودكان ضعيف‌ترين حلقه زنجير اجتماعي درگفت‌وگو با شيرين عبادي


كودكان ضعيف‌ترين حلقه زنجير اجتماعي درگفت‌وگو با شيرين عبادي

مشاركت :يك ضرب‌المثل معروف مي‌گويد: قدرت يك زنجير در ضعيف‌ترين حلقه آن نهفته است و كودكان ضعيف‌ترين حلقه زنجير اجتماع هستند. شايد بزرگ‌ترين عاملي كه اين گونه باعث ضعف كودكان مي‌شود كودكي و فقدان سن و سال آنهاست.همين فقدان سن و سال است كه آنها را به عنوان كودك در معرض انواع مخاطرات قرار مي‌دهد. مخاطراتي كه يا بر اثر اجبار بر آنها وارد مي‌گردد، مثل ضرب‌ و جرح، سوءاستفاده جنسي مبني بر سوءتغذيه و يا مخاطراتي كه كودك خود به سمت آنها گرايش پيدا مي‌كند مواردي چون اعتياد، فرار از خانه، كار سخت و زيان‌آور و تبديل شدن به كودك خياباني.ما روزانه اخبار ناخوشايند زيادي در مورد كودكان ايراني يا سراسر جهان مي‌شنويم.-مرگ روزانه 30 هزار كودك بر اثر فقر-800 هزار كودك در ايران در معرض سوءتغذيه قرار دارند-افت شديد رشد جسماني 75 درصد كودك ايراني-اعلام نوجواني زير 18 سال همچنان پابرجاست-بيش از 50 درصد كودكان كار و خياباني مورد سوءاستفاده جنسي قرار مي‌گيرند و ....روز گذشته (هشتم اكتبر) مصادف با روز جهاني كودك بود. به مناسبت اين روز پاي صحبت‌هاي دكتر شيرين عبادي رئيس انجمن حمايت از كودكان نشستيم و نظرات وي در مورد كودك خياباني، كودك‌آزاري، كودك متهم، جنگ و كودك را جويا شديم.خانم عبادي شما كودكان خياباني را چگونه تعريف مي‌كنيد و بيشترين معضلاتي كه سر راه اين كودكان قرار دارد چيست؟كودكان خياباني يك واژه تعريف شده است. يعني كودكاني كه در خيابان زندگي مي‌كنند. اگر اين تعريف را تعريفي بين‌المللي بدانيم ما كودكان خيابان كم داريم. آنچه كه در كشور ما زياد است كودكان كار در خيابان است. طبق يك تحقيقي كه در انجمن حمايت از كودكان به عمل آمد مشخص شد كه بيش از 90 درصد كودكاني كه در خيابان هستند، داراي منزل و خانواده هستند و شب به نزد خانواده‌هاي خود بر مي‌گردند. البته به اين كه خانه آنها ممكن است از پيت‌هاي حلبي ساخته شده باشد كاري نداريم. اينها به هر صورت داراي مسكن و مأوا هستند و به خاطر فقر مالي براي كار به خيابان آمده‌اند. اينها در حقيقت كودكاني هستند كه چون به سن كار نرسيده‌اند در خيابان اقدام به گل‌فروشي، واكس‌زني، گدايي، آدامس‌فروشي، پاك كردن شيشه اتومبيل و ... مي‌كنند.مهمترين معضل اين كودكان فقر است بر اساس تحقيقي كه كردم مشخص شد بيشترين پولي كه اين بچه‌ها در ماه به دست مي‌آورند، بين 40 تا 50 هزار تومان است كه قسمت اعظم اين پول به خانواده‌ها تحويل داده مي‌شود و در آنجا يا صرف خريد مواد مخدر براي پدر مي‌شود، يا كمك اجاره‌خانه مي‌شود و ... به هر ترتيب قسمت اندكي از اين پول براي كودك باقي مي‌ماند.ما در انجمن حمايت از كودكان با يك شعار حركت كرديم و آن اين است كه كار كودكان تحصيل است و بايد تحصيل كودك را به عنوان كار نگاه كرد. بر اين اساس دولت و آموزش و پرورش كارفرما محسوب مي‌شوند. آموزش و پرورش بايد با مكانيزمي خاص اين كودكان را مورد شناسايي قرار دهد و در ازاي تحصيل آنها يا به طور رسمي يا حرفه‌‌آموزي، پول پرداخت نمايد تا زماني كه آنها به سن قانوني برسند.در حال حاضر چون اين كودكان خياباني هيچ كاري بلد نيستند 1-تعداد كثيري افراد غيرمتخصص بار مي‌آيند كه چون غيرمتخصص هستند در آينده هم كاري نخواهند داشت. يعني فقر اينها موروثي خواهد شد و چون در خيابان هستند در معرض انواع خطرها قرار دارند و افراد خاطي بالقوه در آينده محسوب مي‌شوند. بنابراين بايد علاج واقعه را قبل از وقوع كرد. قبل از اين كه يك نسلي خطا كار و بي‌تخصص پرورش يابد و سربار جامعه شود نصف آن پول (پولي كه در آينده قرار است براي اصلاح آنها هزينه شود) را بدهند تا بچه‌ها آن را صرف تحصيل كنند. البته اين حرف‌ها و پيگيري‌ها تا اندازه‌اي هم نتيجه داد. طبق يك طرحي به كميته امداد اعلام كردند كه بايد پول تحصيل اين كودكان را كميته امداد تأمين كند.البته اين رفتار با مرامي كه من مدنظر دارم كاملاً مغايرت دارد.چرا كه اين پول را آموزش و پروش بايد پرداخت كند نه كميته امداد جاي اين مسأله آموزش وپرورش است و مسؤول اين كار نيز رؤساي مدارس هستند.يعني اگر اين پول از سوي آموزش و پرورش به كودكان پرداخت شود، تأثير بيشتري دارد؟قطعاً همين‌طور است و علاوه بر تأثير، كنترل بيشتري نيز وجود دارد. به طور مثال اگر كودكي علاقه به تحصيل نداشت يا شرايط تحصيل براي وي مهيا نبود (مثلاً كودك 14 ساله باشد و تا دوم ابتدايي درس خوانده باشد) بايد در مورد اينها برنامه‌ريزي ديگري داشت. هيچ ضرورتي ندارد همه ديپلمه باشند. مي‌توان تعدادي را به هنرستان فرستاد. همين كه اين كودك بتواند كارگري ماهر شود، همه جا مي‌تواند درآمد داشته باشد. ما به جاي اين كه پول بيشتري بپردازيم تا پليس بيشتري استخدام كنيم تا جلوي خطاي اينها را بگيرد، به جاي اين كه زندان بيشتري بسازيم و به جاي اين كه حق بيمه بيكاري به اينها بدهيم، بياييم نصف اين پول را به آنها بدهيم و يك عده كارگر ماهر تربيت كنيم.خانم دكتر! چندي پيش آيين‌نامه ساماندهي كودكان خياباني در مجلس به تصويب رسيد، به نظر شما آيا اين مصوبه مي‌تواند براي حل اين معظل مفيد باشد و كودكان خياباني را سرو سامان بدهد؟كساني كه آيين‌نامه‌ها را مي‌نويسند و بودجه‌ها را در اختيار دارند متأسفانه كمتر با مشكلات عيني كودكان خياباني درگير هستند.مثلاً صحبت از تختخواب و خوابگاه مي‌كنند. اين دو مهم است ولي اولويت اول نيست. همان‌طور كه گفتم 90 درصد كودكان خياباني شب‌ها به منزل خود مي‌روند و حاضر نيستند از خانه خود جدا شوند. اين فقر مالي است كه آنها را از پشت نيمكت مدرسه به خيابان مي‌كشد.ساماندهي كودكان خياباني به نظر من از اين جهت باارزش است كه بالاخره يكبار رسماً قبول كردند كه ما كودك خياباني داريم چون متأسفانه هميشه منكر بودند. همين قدر كه پذيرفتند كه ما كودك خياباني داريم همين يك گام مثبت است. چون وقتي همه راجع به يك مشكل صحبت كنند سرانجام به راه‌حل هم خواهند رسيد.البته برخي از آيين‌نامه‌ها و عملكردها درست نيست. مثلاً مي‌گويند جمع‌آوري كودكان خياباني. مگر كودك خياباني آشغال است كه او را جمع‌آوري كنند. از سويي ديگر شيوه عملكرد آنها قابل نقد است. هر كس كه در خيابان مي‌بيند بلافاصله او را داخل ماشين مي‌اندازند و مي‌برند خانواده او هم چند روز بي‌خبرند بعد متوجه مي‌شوند او خانه و خانواده دارد بعد هم او را رها مي‌كنند.كودكان خياباني احتياج به عزت نفس دارند. اگر ما يك نفر را زير پا له كنيم صرفاً به اين دليل كه بخواهيم روزي سه وعده به او غذا دهيم، اين غذا دادن فايده‌اي ندارد. نگرش‌ها بايد تصحيح شود.خانم عبادي بيشترين مشكلاتي كه اين كودكان با آن دست به گريبان هستند، چيست؟به نظر من فقر مالي است. بد سرپرستي، پدر يا مادر معتاد و يا مادري كه خانه و زندگي را رها كرده، شايد هم مادري باشد كه جزو هيچكدام از اينها نباشد ولي درك و آگاهي لازم براي اين كه وسيله استثمار كودك نشود، را ندارد.تأثيرات وجود كودكان خياباني بر جامعه چگونه است؟هر كودك خياباني چون درس نمي‌خواند، يك فرد غيرمتخصص است كه هيچ كاري بلد نيست. ده سال بعد او تبديل به جواني مي‌شود كه قادر به انجام هيچ‌كاري نيست. اين فرد اگر خلاف نكند از كجا بايد درآمد خود را تأمين كند. مضاف بر اين كه اين كودكان در معرض انواع خطرها قرار دارند. كودكان خياباني اكثراً مورد تجاوز جنسي قرار مي‌گيرند. همين عوامل دست به دست هم مي‌دهد و از يك كودك خياباني امروز يك فرد خاطي بالقوه در آينده مي‌سازد. چرا قبل از به وجود آمدن «بيجه‌ها» جلوي آنها را نمي‌گيريم. حال كه حرف «بيجه» شد بايد بگويم متأسفانه اكثر كودكان خياباني، كودكاني دو رگه هستند (افغاني- ايراني) و چون فاقد شناسنامه هستند، موفق به تحصيل نشده‌اند.چه تعداد از كودكان خياباني در معرض سوءاستفاده جنسي هستند؟به طور كلي كودكان خياباني در معرض اين خطر هستند. اما آمار دقيقي هم نداريم زيرا اينها معمولاً در يك جا اسكان نمي‌پذيرند. انجمن حمايت از كودكان حدود 600 نفر از اينها را تحت پوشش قرار دارد. براي آنها كلاس‌هاي آموزش سوادآموزي، مددكاري، بهداشت و مهارت‌هاي زندگي برگزار كرده است. اما متأسفانه تعداد خيلي بيشتر از اين‌هاست.شما كودك‌آزاري را چگونه تعريف مي‌كنيد؟هر نوع فعل يا ترك فعل كه موجب صدمه جسمي يا روحي به كودك بشود در زمره كودك‌آزاري است. حتي ترك فعل. مثل كمتر صحبت كردن با كودك. يعني با بي‌اعتنايي كردن به بچه موجبات اذيت و آزار او فراهم مي‌آيد و اين كودك آزاري است، تبعيض بين بچه‌ها كودك‌آزاري است.كداميك از كودكان در معرض كودك‌آزاري قرار دارند؟كودك‌آزاري بستگي مستقيم به سرپرست كودك دارد. كودك‌آزاري شامل خشونت خانوادگي و اذيت و آزار از ناحيه اطرافيان كودك است. اگر يك كودكي در خيابان كتك بخورد به آن كودك‌آزاري نمي‌گويند، بلكه ايراد ضرب مي‌گويند.كودك‌آزاري به وسيله كساني اتفاق مي‌افتد كه قانوناً مسؤول نگهداري كودك هستند. مثل والدين، قيم و رئيس آموزشگاه.طي چند سال اخير رشد كودك آزاري مثبت بوده است يا منفي؟از جايي كه قوه قضائيه هيچ وقت در هيچ موضوعي آمار ارائه نمي‌كند و در اختيار عموم قرار نمي‌دهد، من نمي‌توانم اظهارنظر كنم.براساس آنچه كه به شما مراجعه مي‌كنند يا اخباري كه در روزنامه‌ها منتشر مي‌شود آيا مي‌توانيد رشد آن را تعيين كنيد؟آنچه كه من از مراجعه به انجمن، و اخبار روزنامه‌ها كشف مي‌كنم اين است كه كودك‌آزاري رشد بيشتري پيدا نكرده اما شهامت مردم و كودكان براي ابراز اين مسأله بيشتر شده است. قبلاً اگر يك كودكي كتك مي‌خورد و گوش او كر مي‌شد كسي فكر نمي‌كردكه مي‌تواند شكايت كند يكي از مواردي كه مي‌توان در مورد كودكان صحبت كرد، حق و حقوق آنهاست كه در بسياري موارد ناديده گرفته مي‌شود، يا مورد ظلم واقع مي‌شوند مثل سوءاستفاده‌هاي جنسي از آنها، اعتياد، سوءتغذيه، فقر، كار سخت و ... كه البته اين مختص كشور ما نيست و در همه جهان اتفاق مي‌افتد، براي احقاق حقوق كودكان چه بايد كرد؟مهمترين مسأله اين است كه به والدين يا سرپرستان كودك بايد آگاهي‌هاي لازم را داد. من به بسياري از موارد برخورد كردم و ديدم كه كودك آزاري ناخودآگاه صورت گرفته است. سه سال پيش كودكي به خاطر گرفتن نمره 16 چنان از سوي پدر مورد ضرب و جرح قرار گرفت كه با ايجاد ضربه مغزي، فوت كرد. ما سميناري در انجمن حمايت از حقوق كودكان برگزار كرديم به نام «قربانيان نمره بيست». من نمي‌توانم بگويم اين پدر عالماً، عامداً فرزند خود را كتك زده و از قبل قصد كودك‌ آزاري داشته است. او در اثر عدم آگاهي و ترس از اينكه مبادا فردا 16 او به 14 تبديل شود چنان فرزندش را كتك زده كه او جان خود را از دست داده است. پس از آگاهي والدين بايد فكر ايجاد تأسيساتي بود كه به كمك كودكان بيايد. فرض كنيد كودكي از سوي پدرش صدمه خورده است، چه بايد كرد. او را بايد زندان بيندازند. خوب چند ماه بعد پس از بازگشت از زندان دوباره همان آش و همان كاسه خواهد بود. پس بايد براي كودك فكر ديگري كرد. پس مسأله فراهم كردن جا براي اين كودكان بسيار مهم است.شما اشاره كرديد برخي از اين كودك آزاري ها ناشي از عدم آگاهي و بدون قصد است، اما برخي از والدين يا سرپرستان عمداً و براي دفعات متعدد كودك را مورد ضرب و جرح قرار داده دست و پاي او را به شدت مي‌سوزانند، او را تنبيه بدني مي‌كنند، براي اين كودكان چه چاره‌اي بايد انديشيد؟مهمترين مسأله در مورد اين كودكان اين است كه بايد كودك را از آنها گرفت و در جاي مناسبي قرار داد.وقتي پدر و مادر حضور دارند و اجازه دخالت به ديگران هم نمي‌دهند چه بايد كرد؟ آيا حتي شما كه رئيس انجمن حمايت از كودكان هستيد مي‌توانيد اين كودكان را از دست آنها خارج كنيد؟بله در اين زمينه قانون اجازه مي‌دهد. در قانون مدني و اصلاحي كه در بخش حضانت صورت گرفت قانون اين اجازه را مي‌دهد كه اگر والدين هيچ كدام صالح نباشند، كودك را از آنها گرفته و به فرد صالح يا به مؤسسات مربوطه تحويل دهند.البته درمورد اين خانواده‌ها كه عمداً كودكان خود را مورد ضرب و جرح قرار مي‌دهند، عمو و عمه بدتر از آنها رفتار مي‌كنند. لذا بايد مؤسساتي داشته باشيم كه در كمال آرامش و مهرباني بچه‌ها را بزرگ كنند چرا كه آنجا خوابگاه دولتي است. گزارش‌هايي كه از خوابگاه‌هاي دولتي مي رسد متأسفانه خوب نيست و موارد متعددي از كودك آزاري در خوابگاه‌هاي دولتي هم گزارش شده است.به چه صورت بوده؟ضرب و جرح و خشونتاين موارد هم قطعاً جايي اعلام نمي‌شود؟در بهزيستي به هر حال اگر مأموران و مسؤولان متوجه شوند، باعث اخراج فردخاطي مي‌شوند. اما صحبت اين است كه با اخرج يك كارمند مشكلي حل نمي‌شود بايد كاري كرد كه كودك دچار صدمه روحي نشود.من مي‌خواهم در مورد كودكان متهم صحبت كنم. كودكاني كه مرتكب جرم مي‌شوند و به حكم قانون به زندان مي‌افتند و يا حتي بدتر از آن كودكان زير 18 سال به مجازات اعدام محكوم مي‌شوند. در آخرين اقدامات نيز اعلام شد در لايحه جديد دادگاه اطفال هنوز اعدام نوجوان زير 18 سال پابرجاست، نظرتان در اين مورد چيست؟مهمترين و دردناك‌ترين مسأله در مورد كودكان پايين بودن سن مسؤوليت كيفري است.سن مسؤوليت كيفري درايران در مورد دختر 9 و در مورد پسر 15 سال است. اين يعني اين كه اگر يك دختر ده ساله مرتكب جرم شود قانون او را به همان شدتي مجازات مي‌كند كه يك زن يا مرد پنجاه ساله را و حال اين طبيعي است كه عقل يك دختر ده ساله با عقل يك مرد پنجاه ساله برابر نيست. پس چرا قانون اين دو را در مجازات و مسؤوليت كيفري برابر كرده است. در قانون تضادهاي عجيب و غريبي ديده مي‌شود. يك دختر ده ساله وقتي سرقت مي‌كند، مثل يك فرد بزرگ او را به زندان مي‌اندازند. از پدر او سؤال نمي‌كنند كه تو كجا بودي كه فرزندت اين گونه تربيت شد. از مادر سؤال نمي‌كنند كه كودك او را به زندان ببرند ولي همين كودك اگر در يك مسابقه نقاشي برنده و قرار شود براي يك دوره نقاشي به ژاپن برود، تا سن 18 سالگي بايد اجازه كتبي پدرش را داشته باشد. ما اين تضاد را چگونه بايد توجيه كنيم.اگر يك بچه ده ساله كه بار مسؤوليت كيفري را به دوش مي‌كشد و زندان مي‌رود، چرا بايد براي خروج از كشور اجازه پدر را داشته باشد.اين تضاد در قوانين نشان دهنده اين است كه ما احتياج به بازنگري در قوانين داريم.از آنجا كه سن مسؤوليت كيفري در ايران پايين است، متأسفانه ما اعدام زير 18 سال هم داريم متأسفانه تعداد آن هم زياد است.ممكن است در اين زمينه آماري ارائه نماييد؟همانطور كه گفتم بزرگ‌ترين مشكل اين است كه وزارت دادگستري هرگز اعلام نمي‌كند و آمار نمي‌دهد. بنابراين آنچه ما داريم بر حسب پرونده‌هاي ارجاعي به ما يا اخبار روزنامه‌هاست.كوچكترين فرد زير 18 سال كه تاكنون اعدام شده چند سال داشته است؟آنچه كه من داشتم يك پسر 17 ساله بود. ولي شما اين را به عنوان معيار علمي نگيريد. معيار علمي قانون است. قانون مي‌گويد 9 سال و 15 سال كه قانون بايد عوض شود.تا جايي كه من مي‌دانم شما خودتان سال‌هاست در اين زمينه حرف از تغيير قانون مي‌زنيد ولي هيچ تغييري صورت نگرفته پس چه بايد كرد؟سال‌هاست كه يونيسف، سازمان ملل و كميسيون حقوق بشر به دولت ايران فشار مي‌آورند كه اعدام كمتر از 18 سال را ممنوع كنيد حتي يكي از آيتم‌هاي مهم مذاكرات حقوق بشر دولت ايران با اتحاديه اروپا ممنوعيت اعدام افراد كمتر از 18 سال است. يك رويه علمي بر روي اين فشارها انجام شد و آن به اين صورت بود كه گفتند ما حكم اعدام مي‌دهيم ولي اجرا را به زماني موكول مي‌كنيم كه فرد 18 ساله شود. و اكثراً هم به همين شكل انجام مي‌شد. كه اين روش يك شكنجه مضاعف است. يعني كودك هر روز در زندان تقويم را ورق بزند ببيند كي 18 سال او فرا مي‌رسد و فرداي آن روز او را براي اعدام ببرند.آنچه كه در دنيا و در عرصه حقوق بشر ممنوع شده اين است كه چون افراد كمتر از 18 سال به رشد كاملي عقلي نمي‌رسند بنابراين نبايد مانند يك بزرگسال محاكمه و محكوم شوند. دولت ايران حدود 7 سال است كه اعدام مي‌كند در صدد اصلاح قوانين است ولي تاكنون هيچ اتفاقي نيافتاده است. يك پيش‌نويس دادگاه اطفال تهيه شده ولي هنوز در اختيار مجلس قرار نگرفته است. در اين پيش‌نويس آمده كه در موارد مقتضي قاضي دادگاه مي‌تواند به جاي حكم اعدام مجازات جايگزين بدهد. البته اين جايگزين آن منظور را برآورده نخواهدكرد. چون اختيار را براي رئيس دادگاه مي‌گذارد كه حكم اعدام را تبديل به جايگزين كند در حالي كه آن چه موردنظر است اين است كه اعدام در مورد افراد زير 18 سال ممنوع شود. نه اين كه قاضي دادگاه به هر كس كه بخواهد حكم اعدام بدهد و يا مجازات جايگزين.از چند سال پيش دادگاه‌هاي اطفال مجازات‌هاي جايگزين را استفاده مي‌كردند، آنها چه طور؟مجازات‌هاي جايگزين كه يك مدت در دادگاه‌هاي اطفال رواج داشت جايگاه قانوني ندارد و فقط براي آرام كردن افكار بين‌المللي است.كودكي كه مرتكب سرقت شده به اين محكوم مي‌كنند كه در گل كاري زندان كمك كند و بعد با آب و تاب اين مسأله را در روزنامه‌ها نوشته شده و آن را هم به يونيسف هم اعلام مي‌كنند. البته اين حكم، حكم خوبي است ولي مشكل اين جاست كه اين حكم در دادگاه بالاتر شكسته مي‌شود، چرا؟ چون قانون مي‌گويد و دادگاه بالاتر در اجراي قانون اين حكم را مي‌شكند، تمام احكام جايگزيني كه دادگاه اطفال صادر مي‌كرد در دادگاه‌هاي بالاترشكسته شده است. مثلاً در مورد يك كودك سارق رأي مي‌دادندكه اين كودك بايد يكسال در نماز جمعه شركت كند. اين دادرسي في‌نفسه خوب است اما به شرطي كه براي آن جايگاه قانوني نيز پيدا شود و حكم در دادگاه بالاتر نشكند. چنين احكامي براي ساكت كردن افكار بين‌المللي و نشان دادن اين كه ما مرتكب نقض حقوق بشر نمي‌شويم، است.آخرين مطلبي كه مي‌خواهم بگويم راجع به جنگ و كودك است. همانطور كه مي‌دانيد در هر جنگي قطعاً كودكان بيشترين كساني هستندكه دچار آسيب مي‌شوند. مي‌توان به جنگ عراق اشاره كرد كه طي يكي دو سال گذشته حدود يك ميليون و نيم كودك عراقي دچار آسيب شدند، اگر چنانچه كشور ما نيز با توجه به ارجاع پرونده به شوراي امنيت و فشارهاي موجود براي حمله به ايران درگير جنگ شود، با توجه به مسائل و مشكلات موجود به كودكان كه به آن اشاره كرديم با وجود اين جنگ چه بلايي بر سر كودكان خواهد آمد؟يك ضرب‌المثل معروف است كه مي‌گويد قدرت يك زنجير در ضعيف‌ترين حلقه آن نهفته است. كودكان ضعيف‌ترين حلقه زنجير اجتماع هستند و به همين دليل است كه حفاظت‌هاي قانوني از كودكان هميشه ضرورت داشته و به همين دليل مي‌گويند حقوق كودك همان حقوق بشر است.چون حقوق بشر فقط حكومت‌ها را مورد خطاب قرار مي‌دهد در حالي كه كنوانسيون حقوق كودك هم پدر و مادر هم اجتماع هم حكومت‌ها را مورد خطاب قرار مي‌دهد. طبيعي است كه در جنگ بيشترين صدمه را كودكان مي‌بينند. زيرا كه قادر به دفاع شخصي نيستند. در جنگ يك مسأله ديگر هم هست سوءاستفاده از كودكان، سوءاستفاده از احساس نوجوانان، شركت آنها در مداخلات نظامي، به هيچ فرد كمتر از 18 سال نبايد اجازه داد تفنگ به دست بگيرد. بايد آموزش نظامي به كودكان ممنوع شود. ولي مي‌بينيم كه بسيج آموزش تيراندازي مي‌دهد و اين برخلاف كنوانسيون است. به هيچ كودكي نبايد آموزش جنگاوري داده شود، تفنگ بدهند و .... كه چرا؟ اگر يك زماني جنگ پيش آمد بتوانيم از اين‌ها استفاده كنيم. نخير. از افراد كمتر از 18 سال مطلقاً براي منازعات محلي يا درگيري‌هاي منطقه‌اي و بين‌المللي نمي‌توان استفاده كرد.خانم عبادي شايد عده‌اي در پاسخ به شما بگويند پس آن افراد زير 18 سال ايراني كه به جنگ با عراق مي‌رفتند بسياري از آنها داوطلبانه بود، و يا با هزار لطايف‌الحيل خود را بزرگ نشان مي‌دادند، كه به جنگ بروند شما چه مي‌گوييد؟چه كسي گفته است فقط با اسلحه مي‌توان كشوري را نجات داد. كشورهايي چون ژاپن، آلمان و ايسلند فاقد ارتش هستند. اگر من رئيس پادگاني باشم و يك جوان كمتر از 18 سال مراجعه كند اجازه نمي‌دهم وارد جنگ شود. به او توصيه مي‌كنم حفظ ايران با جنگ نيست با دانش هم هست. وظيفه تو اين است كه فعلاً به درس خواندن بپردازي.

0 Comments:

Post a Comment

<< Home