Monday, October 24, 2005

کارتن ، تخت بیمار است!


کارتن ، تخت بیمار است!
منبع: 26 مهر 1384 - مهر

سلسله گزارشهای "مهر" از مشکلات بیمارستانهای تهران(4) خبرگزاری " مهر" - گروه اجتماعی : کمی جلوتر از کاج های پیر ،درست رو به روی شمشادهای ابتدای بلوار کشاورز در گوشه ای از محوطه بزرگ بیمارستان و مرکز پزشکی، آ موزشی و درمانی هزار تخت خوابی (امام خمینی) ، زن بیمار به جای تخت روی تکه مقوایی دراز کشیده و آه می کشد ! دخترش دستهای کوچکش را زیر سر مادر می گذارد تا همدم روزهای تلخ و شیرین زندگی اش ، فقط از درد استخوان لگن ناله کند... زهرا کوچولو با گریه می گوید : برادر محصلم برای آوردن پول به روستای مان در نزدیکی زنجان رفته و می ترسم دیر برسد و مجبور باشیم جسد مادرم را از روی آسفالتهای خیابان به خانه ببریم .دخترک می ترسد و می لرزد اما انگار نه انگار... گویی کسی این مادر و دختر را نمی بیند و یا اگر هم می بیند به روی خود نمی آورد!!زن با لهجه ای آمیخته به غربت و به ترکی غلیظ حرف می زند و دخترش درد و دلهای مادر را ترجمه می کند . زن از بی کسی هایش می گوید و اینکه اگر در این بیمارستان آشنا و پول نداشته باشی مجبوری اینگونه روی زمین سفت و سخت دراز بکشی .عصایش را کنار دستش گذاشته ، چون دیگر توان راه رفتن ندارد . یازده پزشک مختلف او را برای انجام معاینات به اینجا فرستاده اند اما مسئولان می گویند جا نداریم ، فعلا برو... و این تنها مشکل مادر زهرا نیست ، بلکه مشکل تعداد زیادی از افراد است که با دستور پزشک به این بیمارستان می آیند اما بی نتیجه بر می گردند.به گفته یکی از نگهبانان ، هر روز افراد زیادی از شهرستانهای دور و نزدیک برای معالجه خود و یا یکی از نزدیکانشان زیر درختهای محوطه چادر پهن می کنند و منتظر می مانند .به گزارش خبرنگار مهر، قدمت و موقعیت جغرافیایی این بیمارستان یکی از عوامل مهم جذب افراد سراسر کشور به این مرکز درمانی است .زن با هزار و یک مکافات دوباره با اتوبوس به دیار خود می رود و چند روز بعد بر می گردد .طبقه چهارم - بخش ارتوپدی زنان زن بیمارروی تخت خوابیده و زهرا هم کنارش ایستاده است . اتاق سه تخت خواب دارد . در کنارش یک دختر بچه و زنی با دست شکسته روی تخت های فرسوده دراز کشیده اند . چند پلاک آبی روی دیوارهای قدیمی و بالای سر هر بیمار نصب شده . یک یخچال هم هست که به گفته بیماران بستری ، همیشه خراب است . همه اشیاء بوی کهنگی می دهند جز پرده های آبی...پروین زنی که دو هفته است به علت شکستگی دست راست روی تخت چسبیده به پنجره دراز کشیده ، می گوید : از ترس پرستاران جرات نداریم پرده را کنار بزنیم چون نو است و می ترسند خراب شود...همه بیماران حرف های زیادی برای گفتن دارند اما مادر زهرا وضعیت بدتری دارد. تند تند حرف می زند و گریه می کند و می گوید : اول به من گفتند می توانی از کارت بیمه روستایی استفاده کنی، تازه یک ماهه که بیمه شده ایم اما حالا بعد از دو هفته بستری شدن می گن باید 800 هزار تومان بدی . آخه ما اگر اینقدر پول داشتیم که نمی آمدیم این بیمارستان ، می رفتیم بیمارستان شخصی .زن ادامه می دهد : حالا سه شبه که مرخص شدم و چون پول ندارم اجازه نمی دن برم بیرون تازه عمل شدم اما نه پانسمانم رو عوض می کنن و نه غذای درست و حسابی بهم می دن، همین یک ذره غذا رو هم باید با زهرا نصف کنم.هم اتاقی زن می گوید : بیچاره داشت از درد ناله می کرد ما خودمون با دست شکسته بهش قرص دادیم تا آروم تر شد، تازه بالش رو هم به من دادن بذارم زیر دستم اگه چاره ای بود بهش پس می دادم .با دیدن این صحنه در ذهن هر بیننده ای این سئوال پیش می آید که یعنی در این بیمارستان برای بخش ارتوپدی یک بالش اضافه وجود ندارد؟؟بیماران دیگر این بخش و ارتوپدی مردان که در انتهای این سالن تنگ و بلند و قدیمی قرار دارند نیز از وضعیت بهداشت و دوش های کثیف و تختها گله مندند .جعفر 45 ساله تخت های بیمارستان را به اسبهای سواری تشبیه می کند و می گوید : شبها آنقدر تخت صدا دارد که موقع جابجا شدن از خجالت هم اتاقی هایم نمی توانم استراحت کنم از طرف دیگر غذاها واقعا به درد نخورند و مایع دست شویی غیر بهداشتی که دست هایمان بعد از هر بار شست و سو ، خشک می شود.آموزش یا درمان...دکترسادات، پزشک عمومی که دوره کارورزی خود را در این بیمارستان گذرانده است درگفتگو با خبرنگار مهر می گوید : تا وقتی که در اتاق های عمل جراحی این بیمارستان بخش آموزش به دانشجویان علوم پزشکی تهران بحث درمان را تحت الشعاع قرار داده اند نمی توانیم انتظاری بیش از این داشته باشیم.وی ادامه می دهد : بیشتر متخصصان به صورت پاره وقت در این بیمارستان فعالیت می کنند و در بیشتر عمل های جراحی از دانشجویانی که درجه کارورزی و کارآموزی دارند استفاده می شود ، پس طبیعی است تا وقتی در بیمارستانی بر بخش آموزش بیش از درمان تکیه شود مشکلات روز افزونی به وجود خواهد آمد ، چون باید بیمار پله پله با دانشجویان پزشکی پیش برود و به همین دلیل ویزیت ها طولانی مدت می شود . مریم، دختری که مادرش به تازگی عمل آپاندیس انجام داده است ، پشت در این اتاق نشسته و از عدم رسیدگی مطلوب قبل و بعد از عمل می گوید : وقتی ساعت 10 شب مادرم را به بیمارستان آوردیم گفتند نمی توانید در این بیمارستان سونوگرافی انجام دهید و باید به بیمارستان جم بروید .وی ادامه می دهد : با اینکه حال مادرم خیلی خراب بود بعد از سونوگرافی دوباره برگشتیم اما نه تنها مادرم از عمل راضی نبود بلکه بعد از آن هم پرستاران به وضع سرم و داروهایش بی توجهی نشان می دادند و اگر خودم تزریقات بلد نبودم و سوزن را از دست مادرم بیرون نمی کشیدم بعد از تمام شدن سرم ، معلوم نبود چه بلایی سر مادرم می آمد . اینجا آنقدر گرم است که ما سر انجام خودمان از خانه پنکه آوردیم . تخت ها آنقدر خراب و از کار افتاده اند که مادرم به خاطر لاستیک روی تخت مدام عرق می کند و گاه از شدت حرارت فریاد می کشد... اورژانس...محوطه بیمارستان طوری ساخته شده است که اغلب بیماران تصادفی را از سراسر تهران با هلی کوپتر به بخش اورژانس این بیمارستان می آورند.وقتی از طبقه اول برای رسیدن به اورژانس عبور می کنی با دیدن کاشی های سفید و فضای تاریک راهرو دلت می گیرد، چون محیط بیشتر شبیه حمام های قدیمی است نه یک بیمارستان!با عبور از پله ها، بیماران اورژانسی را خواهی دید که روی نیمکتهای چوبی در انتظارند.در بدو ورود و در میان شلوغی جمع حاضر صدای فریاد مردی را می شنوی که پای شکسته اش را روی نیمکت رها کرده و به پزشکی که باید او را ویزیت کند اما نیامده ، دشنام می گوید . تخت های زنانه و مردانه اتاق مخصوص بیماران اورژانسی با یک پرده سبز رنگ از هم جدا شده . بوی سر گیجه آوری در فضا پیچیده است.کمی جلوتر از این اتاق تعدادی زن و مرد پرونده به دست منتظر رسیدن نوبت هایشان هستند.اتاق ناظران فنی درست به میله های طوسی چسبیده است و زنی با لباس مخصوص مشغول نوشیدن چای و خوش و بش با همکاران است.با دنبال کردن بوی تهوع آوری که در فضا پیچیده است به اتاقی می رسی که چند مصدوم تصادفی را با لباس های پاره و تن های خونی روی تخت رها کرده اند.زنی که به شدت زخمی شده از شدت درد به خود می پیچد اما کسی به دادش نمی رسد ، چون جمعیت زیاد است و نمی شود به تک تک آنها رسیدگی کرد !یکی از تخت ها خونی می شود اما تا دو روز بعد که دو بیمار دیگر روی آن می خوابند از تعویض ملحفه خبری نیست !کمبود وسایل اولیه کمک ازجمله مواردی است که در تک تک سلول های قسمت اورژانس و سایر قسمت ها خود نمایی می کند .به جز تعداد زیاد تصادفی ها، افرادی که به این بخش آمده اند مبتلا به زردی ، ناراحتی های کبدی و چاقو خورده و... هستند . از شدت شلوغی و بوی نامطبوع دلت می خواهد به سرعت فضا را ترک کنی و بیرون بروی .یکی از رزیدنت های این بیمارستان در گفتگو با خبرنگار مهر، به نام " هزار تخت خوابی" که البته اسم قدیمی بیمارستان است اشاره می کند و می گوید: در تعداد زیادی از اتاق هایی که قبلا اتاق عمل بوده اند بسته شده و بسیاری از آن هزار تخت معروف دیگر عمر مفید خود را از دست داده اند و در گوشه انباری های بیمارستان خاک می خورند!این رزیدنت جوان در ادامه به استادانی اشاره می کند که تنها برای یدک کشیدن نام استاد و عضویت در هیات علمی دانشگاه به اجبار سری هم به این مجتمع می زنند و اغلب آنها به علت مطب های خصوصی دیگر حوصله ای برای رسیدگی به این بیماران ندارند...بخش بیماریهای عفونی...این بخش شامل بیماریهای عفونی و ایدزی است که در ایزوله نگهداری می شوند و اغلب آنها آخرین روزهای زندگی خود را می گذرانند و به گفته پرستاران، این بخش بیش از سایر قسمت ها آدمی را به یاد مرگ می اندازد.یکی از افرادی که برای رساندن داروهای ایدزی ها به این قسمت آمده است ، درباره مشکلات بیمارش می گوید : به جز نگاه بد اغلب افراد به این بیماران، گرانی و کمیابی داروها ما را از پا در آورده است و اغلب داروهای آنها با دفترچه بیمه پیدا نمی شود . نیم نگاه آخر...به گزارش خبرنگار مهر، توصیف این مشکلات تنها نیم نگاهی به مسائل حاد حاکم بر مراکز درمانی دولتی است که این مجتمع بیمارستانی نیز مستثنی از این قاعده نیست اما با نگاهی دقیق و عمیق به این نتیجه می رسیم که تامین سلامت افراد جامعه با حل مشکلات این بیمارستان و بیمارستانهای دیگر وابسته به دانشگاه علوم پزشکی تهران ارتباط تنگاتنگی دارد . پس خوب است مسئولان به جای انتقاد از یکدیگر و پشت گوش انداختن مشکلات و کتمان واقعیات ، نگاهی درست و اساسی به مسائل روزمره مراکز درمانی دولتی داشته باشند تا جان مردم آسان از دست نروند .

0 Comments:

Post a Comment

<< Home