Thursday, November 10, 2005

كالبد شكافى يك مسأله اجتماعى

كالبد شكافى يك مسأله اجتماعى
مهاجران يك سرنوشت مبهم


اميد كريمى - شيما سادات عطرىدر آن زمانى كه انسان هنوز كره زمين را خط كشى نكرده بود و افراد قبيله به جهت پيوندها و بنا به مشتركات، كنار هم مى ماندند، اگر كسى قبيله خود را ترك مى گفت و به قبايل ديگر مى رفت، براى هميشه غريبه مى ماند. رفتن براى زندگى در يك محيط بيگانه، به هرحال نوعى گريختن از خويش است، چه در يك كشور همسايه باشد و چه در سرزمين دور. اما در طول زمان اين غربت گزينى نامش شد مهاجرت! و اين مهاجرت خود در جوامع بشرى، تاريخ عجيبى دارد چرا كه روزى شد انگ و روزى ننگ بود، روزى هم راه نجات نام گرفت. در اين بين هم هستند روزهايى كه مهاجرت را با پيشرفت در خاطره ها باقى گذاشته اند. اما آنچه كه بيش از هرچيز مهاجرت را تلخ مى كند، حسن اندوهناك دورى از سرزمين مادرى است. . . پرده اول: اصليت مهاجرتدكتر ناطق پور جامعه شناس و استاد دانشگاه تهران مهاجرت را دل كندن از موطن مادرى مى داند كه تحت شرايطى به انسان تحميل مى شود تا به مكان ديگرى برود كه از لحاظ فرهنگى، اجتماعى، سياسى و اقتصادى، به نظرش مطلوب تر است: «اينگونه مهاجرت ها در دنيا در شرايطى اتفاق مى افتد كه انتظار فرد از وطنش برآورده نشده باشد. » اما دليل اصلى رفتن مهاجران در تحليل هاى اين جامعه شناس، كاهش حس تعلق اجتماعى است. اين حس ريشه در سرمايه اجتماعى دارد و سرمايه اى كه باعث مى شود حس مذكور كم و زياد شود: «اين سرمايه چهار مؤلفه دارد: آگاهى عمومى، شبكه ارتباطات و روابط اجتماعى، هنجارها و ارزشها و اعتماد اجتماعى. »كاهش حس تعلق اجتماعى مطابق با آنچه كه دكتر جلايى پور - جامعه شناس - مى گويد شامل يك قشر خاص نمى شود. جلايى پور عقيده دارد مهاجران هيچ كشورى از يك قشر خاص نيستند: «مهاجران همه رقم هستند. متخصصان و تحصيل كرده ها، پولدارها و فقيران، فرقى نمى كند…» اما به گفته او اين رفتن ها دلايلى هم دارد: «متخصص ها احساس مى كنند وضعيتى نامشخص دارند و با مهاجرت، وضعيت مشخص ترى خواهند داشت و آينده فرزندانشان نيز بهتر خواهد بود. . . فرودست ها هم گمان مى كنند در كشور خودشان سرمايه و آينده اى ندارند، پس مى روند تا درآمد بيشترى پيدا كنند.» و اين يعنى در جست وجوى زندگى رفتن. جست وجو براى زندگى در نظر دكتر ناطق پور موجى است وسيع و همه گير؛ او معتقد است آنهايى كه تصويرى منفى از محيط زندگى خود در ذهن دارند و به هر دليل قادر به مهاجرت از موطن خود نمى شوند برخى از آنها ممكن است به رفتارهاى منفى روى بياورند: «آنهايى كه با شرايط موجود جامعه شان سازگارى نداشته و توان مهاجرت هم ندارند، اگرچه مى مانند اما به طور پنهانى دست به تخريب در محيط جامعه مى زنند. خفيف ترين نوع اين تخريب پنهانى هم مى تواند عدم مشاركت باشد. . . »اين تصوير منفى در حالى در ذهن فرد حك شده است كه تصوير درست و كاملى از كشورهاى ديگر نيز براى اغلب آدمها وجود ندارد. در نتيجه افرادى كه بر حسب عدم رضايت و برآورده نشدن انتظارات دست به تخريب جامعه زده اند، با همان روحيه وارد كشورهاى ديگر مى شوند. ناطق پور مى گويد: مثلاً بسيارى از ايرانيان نابهنجار كه رفته اند و در كشور هاى ديگر زندگى مى كنند همين تخريب را در آنجا هم ادامه مى دهند: «مهاجران ياد گرفته اند (و ياد مى گيرند) كه منفى نگر باشند، پس آنجا هم همان كار را مى كنند. كشورهاى ميزبان هم بدون نيت (بدون هدف) به مهاجران اجازه ورود نمى دهند، بلكه از آنها به عنوان نيروى كار، سرمايه گذار، متخصص، نخبه و. . . استفاده مى كنند. »پرده دوم: مهاجران بر نمى گردندگرچه نمى توان به اين هدف كشور هاى ميزبان خرده اى گرفت، همانطور كه كسى نمى تواند براى مهاجران خارجى وارد شده به ايران دل بسوزاند كه چرا همه كارگر ساختمانى شده اند. اما طبق تحقيقى كه توسط دكتر ناطق پور انجام داده است كه البته هنوز مجالى براى انتشار آن نيافته، مهاجران الزاماً انسان هاى موفقى نمى شوند. مگر تحصيل كرده ها و روشنفكران: «مهاجران سه دسته اند تحصيل كرده ها، طبقه متوسط كارمندان كه محافظه كار و قانونمند هستند و طبقه كارگر كه زياد با فرهنگ مدرن عجين نمى شوند. در سطح روشنفكران معمولاً ايرانى ها مى درخشند، چون معناى زندگى اجتماعى را مى فهمند و آدم هاى اجتماعى هستند و در ايران هم كمترين حد ضرر براى جامعه و بالاترين مشاركت اجتماعى را داشته اند. » و اين دسته است كه حضورش در كشورى ديگر به طور حتم به سود آن كشور است و همه منفعت اش به حساب ميزبان واريز مى شود. با اين وجود اما دكتر ناطق پور رفتن مهاجران را به طور كلى و در اغلب جوامع از چند جهت مثبت مى داند: «عاقلانه ترين راه براى برخى از افراد، مهاجرت است. كسى كه مهاجرت مى كند دست كم در داخل كشور خود ايجاد مشكل نمى كند. ضمن اينكه جمعيت كمتر مى شود و دولتها براى خيلى ها لازم نيست ديگر برنامه ريزى كنند و در آخر اين كه تحصيل كرده ها، ناخودآگاه فرهنگ كشور خود را در جهان انتشار مى دهند. » نكته اى كه در اين ميان از زبان ناطق پور هم مى توان شنيد، بعيد بودن امكان بازگشت طبقه روشنفكران به جامعه خودى است: «اين روشنفكران معمولاً قابل بازگشت نيستند و اصلاً اين توقع، انتظار عاقلانه اى هم نيست. چرا كه دليلى براى برگشت وجود ندارد. علاوه بر آن در بيشتر مواقع علت اصلى كه آنها را مجبور به رفتن كرده است نيز همچنان باقى است و چيزى تغيير نكرده است. همچنين آنها به كشور ميزبان حس تعلق خاطر پيدا مى كنند. تنها كارى كه آنها مى توانند انجام دهند اين است كه در رشته اى قوى شده و محصول تجربه خودشان را به سرزمين مادرى ببرند. » درباره مهاجران ايرانى هم به نظر وى بيشتر ايرانى هاى متخصص و تحصيلكرده در كشورهاى ديگر مى درخشند: «چون معناى زندگى اجتماعى را مى دانند و در ايران نيز آدم هاى اجتماعى بوده اند. در نتيجه در كشورهاى ديگر نيز به خوبى زندگى مى كنند و ايرانى مى مانند. اما از طرفى ضرر خروج آن ها از كشور نيز بيشتر است. ايران در شرايطى آنها را از دست مى دهد كه مى توانند برايش سازنده باشند. » اينكه ايرانى هاى روشنفكر در خارج از كشور از نظر اقتصادى هم موفق هستند، چيزى است كه همه مى دانند. اما دكتر ناطق پور عقيده دارد ايرانى ها بر اثر تأثير محيطى از نظر اقتصادى بسيار موفق مى شوند: «عموم آنها زندگى خوبى دارند (و يا به زندگى خوبى دست پيدا مى كنند). هشتاد درصد از مردم كانادا و ۹۷ درصد ايرانى هاى مهاجر در اين كشور صاحب مسكن هستند. درحقيقت سود فعاليت آنها بايد به ايران برگردد (نه در كشورى ديگر هزينه شود).» و چاره كار؟ يك جمله درست اما تكرارى: «لازمه اين كار يك برنامه ريزى جامع است. بايد از كمترين منابع بيشترين استفاده را كرد. مهاجران براى ايران منابع مالى هستند و بايد از آنها استفاده كرد و اولين قدم عوض كردن نگرش است و داشتن يك نگرش توسعه اى. »پرده سوم: مهاجرت مى تواند مثبت باشد (۱)بر عكس ناطق پور كه از كليت حرفهايش، متضرر شدن ايران از مهاجرت را مى شد استنباط كرد، دكتر جلايى پور افزايش مهاجرت ها را مثبت ارزيابى مى كند و آن را نشان دهنده ميل فزاينده ايرانيان به نوسازى، تجدد و مدرنيته مى داند: «اگر چه اين مهاجرت ها به دليل خارج شدن سرمايه از كشور، در كوتاه مدت به ضرر كشور تمام خواهد شد، اما در بلند مدت ممكن است سرمايه ها برگردند، لذا از يك زاويه به سود ما خواهند بود. » و اين امكان را كمتر دولتمردى در محاسباتش دخيل مى كند. يك نكته كه بايد در نظر گرفت تازه نبودن داستان مهاجرت نخبگان و متخصصان به خارج از مرزها است. اين ريشه در دهه شصت ميلادى دارد كه يادگار مانده از جنگ دوم جهانى است. يعنى چهار دهه پيش كه انديشمندان، متخصصان و صاحب نظران كشورهاى در حال توسعه به ايالات متحده آمريكا، كانادا و اروپاى غربى مهاجرت كردند و در آن كشورها سكنى گزيدند. بر همين اساس از آن به بعد باب شد كه سرمايه اصلى كشورهاى در حال توسعه، نيروى انسانى متخصص، به بهايى ارزان در اختيار كشورهاى توسعه يافته قرار گيرد و هر ساله ميلياردها دلار از طريق مهاجرت نخبگان (فرار مغزها) از دست كشورهاى در حال توسعه برود و در جيب جهان اولى ها جا خوش كند. با اين حال دكتر جلايى پور، سودآورى يا زياندهى ناشى از مهاجرت متخصصان را وابسته به سياستهاى رسمى مى داند. وى مى گويد: «كشورهاى دموكراتيك كمتر با فرار مغزها روبرو هستند و در صورت مواجهه، ميزان بازگشت بيشترى نيز دارند. كشورهاى نيمه دموكراتيك نخبگان خود را بيشتر از دست مى دهند و آمار برگشت هم در ميان آنها پايين تر است. هر چه قدر وضعيت جامعه نهادينه تر و داراى ثبات بيشترى باشد، احتمال برگشت مهاجران، بلاخص نخبگان بيشتر خواهد بود. اين بازگشت براى كشورهاى دموكراتيك همراه با سود و نوآورى است. »اشاره دكتر جلايى پور را مى توان به يك اجبار و الزام تحصيلى كه در كشورهاى توسعه يافته وجود دارد معطوف كرد. اجبار و الزامى كه براساس آن بسيارى از مدارس آموزش عالى در اين كشورها براى ارائه مدارك پايان دوره تحصيلى، از دانشجويان خود مى خواهند تا حداقل نيم سالى را در خارج از كشور تحصيل كنند تا تجربه هاى بين المللى داشته باشند. ميان پرده: آمار مهاجرتبراساس اطلاعات منتشره صندوق بين المللى پول، از كشورهاى هندوستان، چين و ايران سالانه به ترتيب ،۲۲۸ ۱۶۵ ، ۱۰۵ هزار نفر با تحصيلات عاليه مهاجرت مى كنند. جذب هر فرد تحصيل كرده با مدارك عالى از كشورهاى جهان سوم يك ميليون دلار سود عايد كشورهاى مهاجر پذير مى كند. اين چنين است كه كشورهاى جهان سوم با وجود دارا بودن ۸۰ درصد جمعيت جهان تنها ۲۰ درصد درآمد و يك درصد توان علمى جهان را در اختيار دارند. نتايج اين مطالعه كه در مورد ۶۱ كشور كمتر توسعه يافته انجام شده است نشان مى دهد بيشترين نرخ مهاجرت مربوط به افراد با تحصيلات عاليه بوده است. درحال حاضر بيش از ۱۵۰ هزار نفر مهندس و پزشك ايرانى در ايالات متحده زندگى مى كنند. حدود ۹۰ نفر از ۱۲۵ دانش آموزى كه طى سه سال گذشته در المپياد هاى مختلف علمى صاحب مقام شده اند در يكى از بهترين دانشگاه هاى اين كشور و به هزينه و دعوت دانشگاه تحصيل مى كنند كه اميد به بازگشت آنان به كشور تنها ۳ درصد است. دركشور بلژيك نيز ۱۰ هزار مهاجر ايرانى زندگى مى كنند كه اكثر آن ها در بخش هاى اقتصادى فعال هستند. براساس برخى از آمار، ايران در ميان ۶۱ كشور در حال توسعه، مقام اول را از نظر مهاجرت متخصصان دارد، و به تعبيرى از اين لحاظ مقام اول را در دنيا داراست. اين آمارها حاكى است، اقليت مهاجر ايرانى در كشورش مثل ايالات متحده جزو تحصيلكرده ترين هاى آنجا هستند. براساس گفته كارشناسان، مهاجرت متخصصان حدود ۵۰ ميليارد دلار در سال به جامعه ما تحميل مى كند.

رئيس انجمن رياضى كشور در گفت وگويى با خبرگزارى مهر مى گويد: «اخيراً آمارى منتشر شده مبنى بر اينكه بيش از ۸۰ درصد از برگزيدگان المپيادهاى علمى سالهاى اخير در دانشگاه هاى خارجى جذب شده اند. » امكاناتى كه در اختيار نخبگان ايرانى در كشورهاى ديگر قرار مى گيرد متأسفانه قابل مقايسه با امكانات داخلى نيست و با اين وضعيت مهاجرت صاحبان تخصص ادامه خواهد داشت و اميدى به كاهش روند آن در كوتاه مدت وجود ندارد. همچنين وزارت علوم در ماه هاى پايانى سال تحصيلى گذشته آمارى را منتشر كرد كه در آن تنها ۲۰ درصد جمعيت جوان ايرانى بين ۱۸ تا ۲۴ سال تحت پوشش آموزش عالى قرار دارند، در حالى كه با توجه به آمار بين المللى اين رقم در كشور هاى توسعه يافته بين ۴۰ تا ۹۵ در صد است. هرچند گفته مى شود كه ظرفيت دانشجويان ايرانى در پايان برنامه چهارم توسعه به ۴ ميليون نفر كه حدود ۳۰ درصد از جمعيت پنج سال آينده كشور را شامل مى شود، خواهد رسيد. اما هنوز تا رسيدن به حد استاندارد پايين جهانى راه بسيارى باقى است. پرده چهارم: مهاجرت مى تواند مثبت باشد (۲)در اين ميان و با تمام نگرانى ها دكتر محمد تقى آزاد، جامعه شناس، نيز مهاجرت به خارج از كشور را مثبت ارزيابى مى كند: «در خارج از كشور محدوديت ها كمتر و امكانات زيادتر هستند. اگر اين افراد پس از تقويت جنبه هاى علمى خود به كشور باز گردند اثرات مثبت بيشترى براى جامعه ما دارند. اين مهاجرت ها مى توانند به ساختن جهانى مدرن كمك كنند. اين امكانى است براى نوسازى فرهنگى و اجتماعى در همه كشورها. »وى مهاجرت را لازمه روند مدرنيزاسيون مى داند: «با مهاجرت ها روند نوگرايى و جاكندگى گيدنزى (آنتونى گيدنز، جامعه شناس مشهور مى گويد فرد در منطقه اى كه زندگى مى كند تنها حضور فيزيكى دارد و با ذهنش در جاى ديگرى به حيات خود ادامه مى دهد) به طرز مثبت ترى انجام مى شود. در بحث مدرنيته آن چيزى كه اهميت دارد كمتر وابسته بودن به جغرافيا و موقعيت هاى جغرافيايى با نگرشى آگاهانه و هدفمند است.»پرده پنجم: مهاجرت يا بريدن از هويت؟در ميان مهاجران ايرانى، تحصيل كرده ها بيشتر از بقيه سعى در به اثبات رساندن ايران و خودشان دارند و بسيارى از آنها با تبليغ كردن آداب و رسوم دينى و ملى ايرانى سعى در جذب مردم كشور ميزبان دارند و همواره خود را ايرانى مى دانند. اما از ميان خيل عظيم مهاجران عادى و قانونى كه بار سفر بسته و با هواپيما راهى كشورهاى ديگر شده اند، عده اى هم هستند كه با مصائب و مشكلات بسيار از كشور خارج شده اند و با گم كردن پاسپورت و شناسنامه، خود را در اختيار كشورهاى پناهنده پذير قرار داده اند. دكتر ناطق پور در سال ۲۰۰۰ تحقيقى روى پناهندگان ايرانى در انگلستان انجام داده است. وى پذيرش اين فرار غيرقانونى را وابسته به فقدان حس تعلق اجتماعى آنها مى داند با اين همه براساس اين تحقيق بيشتر ايرانيان پناهنده دوستدار مذهب و در باطن انسان هاى بسيار معتقدى هستند. سرگرمى آن ها بيشتر ياد گرفتن حرفه، زبان آموزى و. . . است، و كمتر از يك درصد از آنها به خوش گذرانى مى پردازند. در حالى كه تفكر عده اى از ما اين است كه آنها مدام در حال عياشى و خوش گذرانى هستند. پرده ششم: كشور ايرانيان مهاجراز ميان تمام كشور هاى مهاجر پذير، اين روزها كانادا بيشترين شمار ايرانيان پناهنده را دارد و اين حجم بالا آنها را قابل مطالعه كرده است. ناطق پور با ارائه آمارى از ايرانيان كانادا مى گويد: «۲۰درصد كل مهاجران تورنتو و ۱۲ درصد ونكوور همگى ايرانى هستند. ۱۱۰ هزار نفر در تورنتو و ۳۰ هزار نفر در ونكوور زندگى مى كنند كه دومين گروه مهاجران، ايرانى هستند. متحدترين گروهها نيز معمولاً ايرانى ها هستند و براى خودشان شبكه هاى ارتباطى دارند. در تنها كشورى كه سيستم رسمى ايران فعاليت مى كند، انگلستان است كه بيشتر ايرانى هاى طرفدار نظام به آن جذب مى شوند. هر چند سيستم هاى رسمى ايران به آنها كمكى نمى كند. »ناطق پور با مقايسه مهاجران ديگر كشورها با مهاجران ايرانى مى گويد: «چينى ها كه اين روزها تعداد بالايى را در آمريكا تشكيل مى دهند بسيار منسجم تر هستند و اين انسجام حاصل رايزنى هاى سيستم دولتى چين و برنامه ريزى هايى است كه دولت اين كشور برايشان داشته است. اين انسجام در ديگر مهاجران نيز ديده مى شود. در ترك ها، عرب ها و. . . اما ايرانيان مهاجر همچنان از ضعف عملكرد سيستم هاى رسمى در اين مورد ضربه مى خورند. »پرده آخر: يك داستان بى پايانمهاجران و مهاجرت هميشه بوده اند و هيچگاه تمام نمى شوند. دكتر ناطق پور اعتقاد دارد مهاجرت پديده ساده اى نيست. با اين كه تاريخى است و از قبل از دوران مشروطه گريبانگير ايران بوده است. اما: «مهاجرت قبل از اين كه پديده باشد يك شاخص است. نظام سياسى بايد دراين باره و كارى انجام دهد. مى شود با يك برنامه ريزى درست هم سرمايه ها را به ايران انتقال داد و هم به مهاجران ايرانى كمك كرد. » يعنى بالاخره اين اتفاق مى افتد؟ و مهمتر از آن آيا روزى فراخواهد رسيد كه هدف از مهاجرت صرفاً تقويت بنيان هاى علمى و پژوهشى - تخصصى كشور در حال توسعه مان شود؟ بايد گذر زمان را به انتظار نشست

0 Comments:

Post a Comment

<< Home