Friday, October 26, 2007

Sorbara quits cabinet

Sorbara quits cabinet

RICK MADONIK/TORONTO STAR
Ontario Finance Minister Greg Sorbara (left) is seen speaking with Premier Dalton McGuinty in this Toronto Star file photo.

Shock decision leaves McGuinty, newly re-elected government reeling
Oct 26, 2007 02:55 PM Robert Benzie Queen's Park Bureau Chief
Ontario Finance Minister Greg Sorbara stunned Premier Dalton McGuinty's newly re-elected government this afternoon by announcing that he no longer wants to sit in cabinet

@@@@
Greg Sorbara was the man who broguth millions of dollars into the Ontario Liberal party after 2003 election since the party has so much debt.
the post was a kick back to SOrabra by the party.
Sorbara was the matermind of the slush fund that cost Mikle Cole's job as Immigration minister.
Sorbara and Liberal party were aware of lack of polpulariy of SOrbara , therefore during the 2007 el;ection the party kept Sorbara ob the back not to make any damage to the party images.
THe liberal were lucky for John Tories idea and policy who won the game.

تظاهرات دانشجویان بخاطر قتل دکتر زهرا "ب


تظاهرات دانشجویان بخاطر قتل دکتر زهرا "ب "

: دانشجویان دانشگاه بوعلی سینا همدان در اعتراض به وضعیت پرونده "زهرا ب."، پزشکی که در بازداشتگاه امر به معروف خودکشی کرد و وضعیت امنیت خوابگاههای این دانشگاه اقدام به برگزاری تجمع اعتراض آمیز کردند.
"زهرا ب" با ۲۷ سال سن، رتبه ی ۲۶ پذیرفته شده رشته ی پزشکی شهر تهران و فارغ التحصیل دانشکده پزشکی تهران در سال ۱۳۸۵ که در شهر همدان دستگیر شده بود به علت تعطیلی دادگاه مجبور شد، ۴۸ ساعت در بازداشتگاه نهاد امر به معروف و نهی از منکر این شهر در بازداشت بماند.
طبق گواهی پزشکی قانونی، علت فوت "زهرا ب."، فشار بر عناصر حیاتی گردن توسط جسم رشته مانند و قابل انعطاف و عوارض ناشی از آن تعیین شده است. ساعت معاینه جسد ۹ صبح روزجمعه ۲۲/۷/۸۶ و زمان فوت حدود ساعت ۹ شب شنبه ۲۱/۷/۸۶ تعیین گردیده است.
به گزارش خبرنامه امیرکبیر، پنجشنبه گذشته نیز به یکی از دانشجویان دختر دانشگاه همدان در جلوی درب خوابگاه حمله شده بود و شب گذشته نیز حمله ای با سلاح سرد به ۲ دانشجوی کارشناسی ارشد این دانشگاه در روبروی خوابگاه فاطمه الزهرا صورت گرفت.
همچنین در همدان، نیروهای منتسب به سپاه پاسداران در اقدامی جدید با ورود به جمع های دانشجویان و کشاندن بحث به موضوع خودکشی یک پزشک در بازداشتگاه امر به معروف وابسته به سپاه، و عنوان اینکه این خبر دروغ محض است و هیچ رنگی از حقیقت ندارد، قصد دارند به هر صورت که شده از انعکاس وسیع خبر فوق در میان گروه های مختلف اجتماعی جلوگیری کنند. این در حالی است که الماسی، مسئول روابط عمومی دادگستری همدان، پس از تکذیب اولیه، خبر مرگ در اثر خودکشی را تایید کرده است.
انجمن اسلامی دانشگاه بوعلی سینای همدان در مورد وقایع اخیر بیانیه ای صادر کرده است که به شرح زیر می باشد:
بیانیه انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاههای همدان در ارتباط با وقایع اخیر همدان
فَاقصُصِ القَصَصَ لَعَلَّهُم یَتَفَکَّرُونَ
"این حکایت را به خلق بگویید باشد که به فکر آیند"سوره ی اعراف آیه ۱۷۶
اینک مرگی فجیع با جبروت اقتدار زیر آسمان بی نور و حرارت بر سرزمین شب سلطنت می کند.
هان ای مردم آگاه باشید که روزگار شما را دگر بار در بوته ی آزمایش قرار خواهد داد و بدانید که خطا کاری ها، چون اسب های بد رفتارند و خطاکاران بر آن سوار، عنان گشاده بر آن می تازند تا خود را به آتش دراندازند، اینان یاران شیطانند و زبانه های آتش سوزان .
مردم همدان آگاه باشید در صبح عید خجسته ی فطر درست همان زمان که به شکرانه ی یک ماه پرهیزگاری و شرکت در میهمانی خدا به نماز ایستاده بودید در این شهر فاجعه ای به وقوع پیوست که رواست درتاثر آن جان به جهان آفرین تسلیم کنید، دختری ایرانی از طبقه ی تحصیل کرده ی جامعه که به جرمی مبهم در صبح جمعه بوسیله ی ضابطان دستگیر شده بود بدلیل وقایعی که فقط خدایش آگاه می باشد، خود را به دار آویخت؟!؟!؟!
فارغ از آن که این دختر اساسا مجرم بوده یا نه این واقعه به قدری تاثرانگیز است که انسان را در چرایی وقوع به تفکر وامی دارد، در این راستا انجمن اسلامی منتخب دانشجویان دانشگاه بوعلی سینا به مثابه وجدان بیدار جامعه از منظری کاملا حقوقی و استدلالی در سطور زیر به واکاوی واقعه می پردازد :
۱. بر اساس ماده ی ۲۱ آیین دادرسی کیفری جرم مشهود جرمی است که در منظر ضابطین دادگستری واقع شود یا بلافاصله ضابطان در محل حضور یابند و یا آثار جرم را بلافاصله پس از وقوع مشاهده کنند ؛ حال باید پرسید آیا عمل این دختر یعنی بودن با پسری در مکانی عمومی در صبح جمعه را می توان از مصادیق جرم مشهود دانست مگر نه آن که براساس اصل ۳۷ قانون اساسی بنابر برائت می باشد، پس چگونه ضابطان به خود اجازه دادهاند به حریم خصوصی این دو نفر تجاوز کنند و از آنها مدرکی جهت اثبات مجوز شرعی با هم بودنشان بخواهند.
۲. به فرض عدم توانایی اثبات مجوز، ضابطان بر اساس کدام قانون اقدام به بازداشت این دو نفر کردند.
۳. به کدام مجوز فرد همراه این دختر چندی ساعت بعد، آزاد گشته ولی آن دختر در بازداشت مانده است .
۴. به فرض وقوع جرم و وجود مجوز بازداشت ضابطان بر اساس اصل ۳۲ قانون اساسی و ماده ی ۲۴ آیین دادرسی کیفری حداکثرمجاز به ۲۴ ساعت بازداشت متهم جهت تکمیل پرونده و ابلاغ و تفهیم آن می بودند،پس چگونه بدلیل واهی تعطیلات، ۴۸ ساعت این فرد را در محلی کاملا غیر استاندارد نگاه داشته اند. شایان ذکر است به موجب ماده ی ۱۸ قانون آیین دارسی کیفری ضابطین دادگستری در مورد جرایم مشهود پس از اینکه همه ی اقدامات لازم را انجام دادند باید موضوع را بلافاصله به اطلاع مقام قضایی برسانند پس چگونه با وجود قاضی کشیک در ایام تعطیل چنین امری صورت نگرفته و فرد مذکورهمان طور که ذکر شد بدلیلی واهی ۴۸ ساعت در بازداشتی غیر قانونی نگاه داشته شده است.
۵. بر اساس قانون بازداشتگاه باید محلی باشد که احتمال فرار یا اختفای متهم را دارا نباشد و نیز متهم از امنیت کامل برخوردار باشد پس چگونه این دختر توانسته وسیله ای جهت خودکشی برای خود فراهم کند.
چه به روز این سرزمین آمده است. آیا واقعاً هنوز میتوان آن را ایران نامید، کشوری که در قرنها پیش دارای منشوری میبود که کرامت انسان و احترام به حقوق بشر محوریترین پیام آن میبوده است، به راستی مسئولان مهرورز و عدالت محور ایران را چه شده است که حتی حاضر به پاسخ گویی ساده و مسئولیت پذیری نمیباشند انگار هیچ اتفاقی نیافتاده، مگر نه آنکه خودکشی و نیز قتل نفس از گناهبارترین و فجیعترین مسائل، دینی نیست، که آقایان خود رااز سردم داران و پیشتازان آن میدانند ؛آیا مهرورزی فقط شامل ملوانان انگلیسی و عدالت خواهی مشمول دخترک فقیر بولیویایی است' نه جوانان تحصیل کرده ایرانی، چگونه است؟ در دانشگاه امیرکبیر سه جوان آزادی خواه و متعهد این مرز و بوم قربانی، انتقام گیری ریاست دولت مهرورز نهم !؟!؟!؟!؟ میگردند و یا با وجود سخنان ایشان در دوران قبل از انتخابات درباره لزوم حفظ آزادیهای شخصی؛ دختری تحصیل کرده که به شغل پزشکی اشتغال میداشته به بهانه طرح امنیت اجتماعی؟!؟!؟! به جرمی بسیار مبهم و واهی (به همان دلایلی که ذکر رفت) دستگیر گردیده و حتی مسئولان انتظامی و امنیتی ذی ربط هم خود را ملزم به پاسخ گویی نمیدانند انگار کلی گویی و عوام فریبی و طفره رفتن از پاسخهای صریح و قابل قبول تبدیل به عادت یومیه همه آقایان گردیده است. خدا میداند در مدت بازداشت به این دخترک چه گذشته، آیا مسئلهای رخ داده و شانیت والای انسانی او مورد … واقع شده و یا به دلیلی دیگر …..؟!؟! ترجیح داده به جان پر ارزش و مفید خود به فجیعترین صورت ممکن خاتمه دهد؟!؟!؟
نکته استهزا آور این واقعه آن است که رئیس دولت مهرورز چندی پیش ایران را در دانشگاه کلمبیا امنترین و آزادترین کشور دنیا معرفی میکند…. !؟
با تمامی این اوصاف براساس همان قانون دست آویز شده آقایان ؛که هنوز برای ما دارای احترام بسیار
میباشد' به عبارت سلیستر به موجب ماده ی ۱۴ دستورالعمل اجرایی بند ۱۵ قانون احترام به آزادی ها ی مشروع و حفظ حقوق شهروندی ما خواستار تشکیل هیئت نظارت و بازرسی جهت معرفی عاملان این حادثه ی شوم و تاثرانگیز می باشیم؛ امید آنکه با اقدام عاجل مسئولان، مسببان اصلی هرچه زود تر به مردم معرفی و بر اساس قانون محاکمه گردند.
با چشم ها
ز حیرت این صبح نا به جای
خشکیده در دریچه ی خورشید چهارطاق، دستان بسته ام را
آزاد کردم از زنجیرهای خواب
فریاد بر کشیدم، اینک چراغ معجزه مردم ؟!؟!؟!؟
انجمن اسلامی منتخب دانشجویان دانشگاه بوعلی سینای همدان

Tuesday, October 16, 2007

Situation of the former members of the MKO in Iraq

کانون اندیشه، گفتگو و حقوق بشر در ایران- تورنتو

9251 Yonge Street
Unit # 219
Richmondhill, ON
L4C 9T3 Canada
Tel: 647-293-8644
co-ordinator@ctdhr.org

Centre for Thought, Dialogue and Human Rights in Iran – Toronto
CTDHR



October 12, 2007

Re: Situation of the former members of the MKO in Iraq

Dear Sir/Madam,

Since April 2003, and after arrival of the American forces in Iraq, the administration decided to gather all the members of Mojahedin-e Khalgh Organization, from various bases in Iraq, inside their main camp, Ashraf, and disarm them. During this process and later on they realized that there are hundreds of individuals who were kept inside those camps and even in Iraqi prisons including notorious Abu-Gharib by force and against their will since they expressed their desire to leave the organization. In many cases the history of their imprisonment went back to years and there were also individuals who were kidnapped or brought in by false promises including endorsement of their status for the refugee purposes.

American forces in charge of this project had no time or resource to make a final decision about the reallocation of these people yet could not leave them inside the main camp as it would have been a source of constant unrest between the two groups. The fact that many of these people did not have proper documentation made it impossible to make a different decision at that time. Also as we all know Americans were under the impression that their stay in Iraq will not take more than a few months. For all that reasons they assigned a piece of deserted land behind their buildings at the gates of Ashraf, they had forces in charge of thousands inside the main camp, and secured it by three meters high barbwire fences and set a few tents and a water tank and placed these people in there. This place is known as Temporary International Facility Presence or TIPF.

However, the temporary and insufficient condition has lasted almost four and half years and while the residents of the main camp have enjoyed a normal life condition including living in proper buildings and having access to other amenities such as bathing facilities, sport facilities, gathering rooms, functional kitchen, library, medical service and entertainment among other things. They also enjoyed the attention and visits from delegates of international organizations and some governments over the time. The fact that the organization was pronounced a terrorist organization by the United State first and recognized by some other countries as such did not make a big change in their collaboration with the American forces inside Iraq or elsewhere. Yet, surprisingly, this labeling only reflected negatively on the residents of TIFP who either denounced the organization and suffered the consequences for years or have never been a member but rather a hostage.

Since 2005, and as our organization began to advocate on behalf of these individuals with their choice and consent, UNHCR started interviewing them through video-phone, a process that finalized in mid 2007. Currently 80 percent of the files have been forwarded to various countries including United States and Canada. Yet, during all this time the American forces never recognized their refugee rights and by the excuse of US and Iraq not being a signatory to the Geneva Convention refused to treat them as such. Although, that there are people with serious health issues in this facility no medical attention is available to them. There have been many reports of physical abuse and torture or illegal treatment of these people who are not even prisoners but recognized refugees under the protection of UNHCR. There are also numerous incidents of psychological abuse such as solitary detentions, refusal of their limited communication rights, false information regarding their status or no response at all while the only means of their communication is through Americans. A current example is the case of Ms. B. Soultany who recently moved with her partner Mr. A. Kalantari from Ashraf to TIPF. Based on our information she was a high rank commander with the organization and a practicing Muslim. A few days after her arrival she was asked to take the job of the garbage collector within the American facility and when she refused explaining that in the absence of proper washing facility her touching those wastes will disqualify her as being clean to do her prayers. As a result, she was grabbed, stripped naked in the middle of the camp and beaten up. Her partner who tried to defend her was also beaten up, by a Bulgarian general, and thrown in jail. That night she attempted suicide by hanging herself and though she was rescued by others at the last minute she suffered injuries and bruises to her neck and shoulder.

In the past few month Americans discussed different options with these guys, some of them very naive and dangerous, for their reallocations to a neighboring country where UN has an operational office. Every time that people agreed with one of the suggestions that seemed more reasonable they withdraw that option from the table and claimed that for some unknown reason it is not possible. Appreciating the psychological situation of these individuals, and the pressures caused by the absence of any clear plan regarding their future, few of them went on hunger strike. In response to their action American forces transferred K. Taghipour, who is in a very critical condition after over twenty nine days of strike, along with Majid Rouhi, Hussein Bakhshalizadeh, Jaber Taei Samiromy and Yones Ahmadi to a prison (Sherape?) near the Baghdad airport. This prison is an exclusive detention centre for the members of Al-Qaeda and other terrorists in Iraq.

It is with great sadness to mention that during this time, four and half years, no International organization ever visited this facility and our constant approach to likes of Amnesty International, Red Cross, Human Rights Watch etc. was unsuccessful at every attempt. The effect of their reluctance towards such important situation was quite discouraging to our limited resources and manpower.

Presently over two hundred people are kept in this facility in the most unbearable and inhuman condition. While almost all of them have been recognized by UNHCR they have no protection or rights as refugees. They also have no way of contacting UNHCR to make complaints or follow up their cases. While every Western government claims opposition to the terrorism and guerrilla organizations they have ignored the plea of these political activists who were not only against the atrocities of the Iranian regime but also against the violent and undemocratic means of MKO.

As an organization that is opposed to the violation of Human rights, we believe that these people are in grave danger if remained in Iraq under the current situation. Therefore we require that based on Geneva Convention 1967 and UN declaration 1987 their refugee rights be recognized immediately. In addition, since UN has no office in Iraq, except in the Kurdistan, they should be reallocated to another country to have full access and freedom to follow up with the required procedures to facilitate their final settlement in a free and democratic country.


Sincerely,

Niaz Salimi

Director


Supported by: Organization for the Defense of democracy in Iran-Holland